آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: دل تنگی :.

يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ب.ظ

به نام خدا

وقتی از دلم بیاد و بشینه جلو روم، با اینکه برای دیدنش خوشحال تر خواهم بود، برای تکونها و ضربه هاش دل تنگ می شم. از همین الآن دل تنگ شدم. برای این روزهاییش که مواظبم بود. و مواظبش بودم. و دل به دلم می داد. و از هر چی من می خوردم می خورد. و می دید. و نفس می کشید. و وابسته بود. و دعام به خاطر بودنش، برای دیگران هم مستجاب تر بود. و نگاه خدا بهم فرق می کرد. و نگاه اجدادش. و حالهای خوب...

دلم برای بودنش در دلم تنگ خواهد شد...





پی نوشت:

هر گلی بوی خودش رو داره.

و تو اولین فرزندم هستی، با اومدن تو بود که من و بابا "مامان و بابا" شدیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۸
مریم صاد

نظرات  (۲)

تا میتونی‌ کیف این لحظه‌ها رو بکن چون واقعا آدم دلش خیلی‌ تنگه این روزا می‌شه.

بعدشم تا میتونی‌ بغلش کن که به سن تین اجری که برسن باید دلت ضعف بره تا یه بغل به آدم بدن.

پاسخ:
عزیزززززززززززززززززززم
۲۲ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۰۱ کشک و بادمجون
وقتی مارال رو حامله بودم گاهی بهش میگفتم برای بعضیا دعا کنه.دعای نی نیا تو شکم مامانشون زود به گوش خدا میرسه...... میشه به دخترک خوشگلت بگی برای منم دعا کنه.این روزا خیلی خسته م.... (نی نی مون دختر بود دیگه ، نه ؟)
پاسخ:
چشممممممممممممممم.
آره دخمل مامانه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی