آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: far away :.

شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۲۸ ب.ظ

به نام خدا

یه وقتهایی هم هست، همینطوری که دارم باهاش بازی می کنم، یا شیر می دم، یا گریه اش رو تسکین می دم، یهو یه حالی میاد سراغم و اشکم سرازیر می شه. مسخره م نکنین، به فکر روزی می افتم که شاید بخواد برای ادامه تحصیل یا حتی زندگی ازم دور بشه. بره یه شهر دیگه، یا خارج از کشور. حالم خیلی گرفته می شه وقتی به اون روزها فکر می کنم.

بیا، الآنم که نوشتم بغضم گرفت...





پی نوشت:

یکی نوشته بود بعضی وقتها باید به "مادر" بگید "ما درد".

اینجا جاشه...


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۵
مریم صاد

نظرات  (۴)

افسردگی پس از زایمان عارضه شایعی ست که میگذرد!
۱۵ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۸ آبجی خانوم
آخی
نازی :)
پاسخ:
:|
۱۸ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۹ کشک و بادمجون
مادر بودن همینه دیگه. کارات عجیب غریب میشه. بعد یادت میاد که به همین حسای مامانت یه وقتایی میخندیدی و مامان همیشه میگفت مادر که شدی میفهمی....
پاسخ:
:|

ای وای من. نگوو نگووو


پاسخ:
:'|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی