آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: چی بگم ؟ :.

چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۳ ق.ظ
به نام خدا
واقعاً تأسف باره اینکه بیام و بگم: "همسر راست می گفت". ولی خب همسر بنده یک جامعه شناس ایرانی هست. بگذریم از سابقه کاریش. وقتی من دودوتا چهارتا می کردم، اون می گفت که خیلی امید نداشته باش. در تاریخ 16 بهمن. 
بعله این مردم غیور ما، باز هم شگفتی آفریدن.
همسر می گه یه آتیش به چه عظمت درست کردن پشت یه ساختمون، رفتیم خاموش کنیم، ترقه بود که زیر پامون می ترکوندن. و چه حرفهای کشیده و آبداری حواله مون کردن. ولی خب افرادی هم بودن که براشون دست تکون می دادن و ازشون قدردانی می کردن. و تنها اتفاق متفاوت با سالهای قبل، همین یه گزینه بوده. این خبرم مال سر شبه، از بعدش خبر ندارم.
طرف ما طبق معمول آسمون دودی بود و بوی دود فضا رو پر کرده بود. ما هم مشغول خونه تکونی خونه مامان. (یه کمک کوچولو کردم، فکر نکنین خیلی خانمم)



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۲۵
مریم صاد

نظرات  (۲)

فقط می‌تونم بگم واقعا متاسفم.

از ماست که بر ماست. منم همین حدس رو میزدم. فقر فرهنگی‌ و کمبود شعور اجتماعی بد چیزیه بد.

پاسخ:

...
۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۵۱ کشک و بادمجون
چارشنبه سوری های محله ی ما ینی در واقع محله مامان اینا هرسال آروم و بی دردسره. امسال آرومترم بود حتی. ولی در سطح شهر متاسفانه بی خطر و بی دردسر نبوده
پاسخ:
...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی