آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: امام جوادی ها :.

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۵۵ ق.ظ
به نام خدا
وای خدا. بلاخره تموم شد. الهی شکرت.
لباس تولد یاس سادات رو می گم.
آقا ما یه ایده الکی دادیم، راستکی شد. 
تز دادم که لباس تولد یاس رو بدوزم و هزینه چندانی نکنم، بعد سارا هم دل به دلم داد. صبا هم تشویق کرد و اون شب که اومده بودن عید دیدنی خونمون، یه تیکه پارچه گیپور دار یاسی دادم به صبا که برو ببین می تونی چیزی بدوزی، اگه نمی تونی زود بگو که خودم اقدام کنم. قبل از اینکه صبا حرفی بزنه با سارا رفتیم تور بنفش اکلیلی خریدیم متری 4 تومن. کار رو شروع کردیم. دامن رو بریدیم و دوختیم و بالا تنه پیرهن رو موندیم چه کار کنیم.
و این بالاتنه چهار روز من رو گرفتار خودش کرده بود و چنان گره ای افتاده بود به کار که نگو. هر دری می زدم بسته و چهار قفل می شد. به سارا و ساجو و صبا گفتم واقعاً به "غلط کردن" افتادم. و دیگه آخرین تیر رو زدم و گفتم صبا اون پارچه هه رو از اون سر دنیا برداره بیاره و خدا خیر بده به شوهرش، آوردن. بعد ما خونه نبودیم و وقتی اومدیم و رفتیم در خونه شون اونا خونه نبودن و خلاصه گرفتار واقعی شدیم. 
بلاخره پارچه به خونه رسید و متفق القول گفتیم همون پارچه اول که به صبا داده بودم به دامنه میاد. یه تیکه پارچه 20 سانتی که از نمی دونم کجای لباس مامان بزرگم اضافه اومده بود. الگو بریدم و قیچی دست گرفتم تا پارچه رو ببرم، مولودی میلاد"جواد الائمه علیه السلام" از شبکه دو پخش شد و بعد هم ارتباط مستقیم... و حکمت، دستم اومد. پارچه رو بریدم و دوختم و مامان خدا خیرش بده دامن چین دار رو تنظیم کرد و به بالاتنه وصل کرد و چرخ کردیم و یاس پوشید و ما همگی محو شده بودیم تا چند دقیقه. یاس سادات می چرخید و می چرخید و ذووووق می کرد و ما هنوز محو بودیم. 
وای که چه دنیاییه دختر داشتن...



کل هزینه 4 هزار تومن
ظاهر لباس 60 هزار تومن


پی نوشت:
پارسال تو این ساعات یاس تو بغلم بود. آروم و ساکت. و من منگ و خواب آلود بودم هنوز. برام عجیب بود که این بچه هیچ صدایی ازش در نمیاد. یعنی گشنه نیست؟ یعنی اشکال نداره فقط بخوابه؟ 
تا اینکه نصف شب بی قرار شد. هر کاری کردیم با مامان، نفهمیدیم چشه...
و مامان اون سوال طلایی رو پرسید: 
"مریم اصلاً عوضش کردی؟"
منم هاج و واج مامان رو نگاه کردم. و با آپشنی جدید از یاس مواجه شدم...


آره خلاصه، صبح چنین روزی دخترم پا به عرصه وجود گذاشت. تولد یک سالگی قمری یاس سادات من. 
و قشنگیش اینه که 9 سال دیگه، چنین روزی باید براش جشن عبادت بگیرم. :) 
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۱۹
مریم صاد

نظرات  (۲)

ای جانم
تولدش مبارک
ان شالله زیر سایه عنایت شون شاد و سلامت و سرفراز باشه همیشه :*
پاسخ:
ممنون.
انشاءالله.
۲۰ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۴۹ کشک و بادمجون
تولدش مبارک باشه. آدم دختر دار که میشه هنرمند تر میشه اصن. هی دلش میخواد یه کار خاص بکنه برا دخترش.
خدا حفظش کنه
پاسخ:
وای آره.
حالا این پستی که الآن می خواستم بنویسم در همین مورد بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی