آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: تقدیر :.

يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۱ ق.ظ
به نام خدا
با وجودی که دیشب اینهمه اعمال داشت، ولی بلافاصله بعد از افطار کارهام رو شروع کردم، خیلی زودتر از شب نوزدهم کارهام تموم شد. همسر هم که کلاً فانتوم هست و خودشو بهم رسوند. این بین وظایف دهه آخری همسر که همانا تقویتش بود، رو هم انجام می دادم و یاس سادات هم بی بهره نمی موند و از اون طرف هم هی شستنش... تا بلاخره کارها تموم شد و با کالسکه و پیاده رفتیم مسجد که چقدر من این کار و این دوتایی ها رو دوست دارم.
تا وارد زنونه شدم، کپ کردم. غلغلـــــــــــــه بود. حتی خودم جا نمی شدم چه رسد به کالسکه. تندی برگشتم. هر چی گشتم همسر رو پیدا نکردم. رفتم داخل مردونه و هی چشم دوختم و پیداش نکردم تا بلاخره اون پیدام کرد. یاس سادات رو گذاشتم پیشش و بدون هیچ استرس و عذاب وجدانی تنهایی رفتم تو زنونه و جا پیدا کردم و اتفاقاً یواش یواش جام هم بازتر شد و خیلی خوب بود.
یک شب بی دغدغه رو سپری کردم و در عوض کلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی همسر رو دعا کردم. حتی بیشتر از وقتی که خودش می تونست برای خودش دعا کنه.
با یه عالمه سبکی و حال خوب برنامه که تموم شد رفتم بیرون. خیلی راضی و خوشحال به نظر می رسیدن. برای یاس سادات هم غذا گرفته بودن و خلاصه همه چی عالی.


الحمدلله رب العالمین



پی نوشت:
یعنی امسال برام چی مقدّر شده؟؟؟
 
موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۲۸
مریم صاد

نظرات  (۱)

۳۰ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۱۵ کشک و بادمجون
خدا کنه تقدیر همه مون خوبیها و شادیها و سلامت باشه
پاسخ:
الهی آمین.
مخصوصاً برای تو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی