آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: روزانه مردن ها و زنده شدن هایمان :.

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۱:۵۷ ق.ظ

به نام خدا

وسط بازی های تکیش، گاهی آوازی رو زمزمه می کنه. عبارات و وزن شعرهایی که براش می خونیم مثلا.

پریروز بود که تو آواهاش ریتم و چند عبارت صلوات رو شنیدم. بدون اینکه نگاهش کنم و محلش بگذارم یه بار بلند صلوات رو فرستادم. اونم همونطور که مشغول بازی بود بعد از من همونطوری که اون موقع داشت بیان می کرد، صلوات فرستاد. و من مردم...



موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۱۲
مریم صاد

نظرات  (۶)

۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۴:۰۹ تبارک منصوری
وای این طوطی بازی دراوردنشون خیلی بامزه ست...
یاد دوستم افتادم.. دخترش یاد گرفته بود سینه خیز بره بهم میگفت وای وقتی اینکارو میکنه شروع میکنم به خود زنی! 😂 بهش گفتم احتمالا راه بیوفته و زبون باز کنه خودتو حلق آویز میکنی پس 😄

پاسخ:
آخه نمی دونی که. هوووووففففف. واقعا تا پای حلق آویز کردن پیش میری. هر روز. روزی چند بار.
۱۳ مهر ۹۶ ، ۱۷:۴۰ تبارک منصوری
تا کمتر از هفت ماه دیگه منم مثل شماها تجربه اش میکنم 😁😆
ولی من میخواهم زنده بمانم! 😂😂
پاسخ:
مباااااارککککککک
انشاالله به سلامتییییییی
وااااای به دنیا دنیا عاشقی خوش اومدی
۱۳ مهر ۹۶ ، ۲۲:۵۹ تبارک منصوری
متشکرم خانومی :*
دنیا دنیا عاشقی.. دلم حسابی غنج رفت مامانِ دوست داشتنی... :)
پاسخ:
قلب
۱۴ مهر ۹۶ ، ۱۹:۴۱ کشک و بادمجون
❤ ❤ ❤
امشب که سر نماز وضوح مطلق عبارت صلوات رو شنیدم، شوکه شدم...
جیگر صداتو بره خاله ت
عزیزم. خدا حفظش کنه گل دختر عزیزمو.
پاسخ:
الهی آمین. خدا خانواده شما رو هم براتون حفظ کنه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی