آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

۲۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

به نام خدا
فکر کنم امشب هم ازون شبهاست.
یعنی از عصر تقریباً حدس زده بودم که امشب یاس سادات بخواب نیست چون عصر هم صدای فیشششش رو قطع می کردم بیدار می شد و سر همین خودم هم نتونستم بخوابم.
تب نداره و هیچ عارضه ظاهری توش نمی بینم. یک گزینه "دندان" باقی می مونه. آخه امشب تا تونست با این مسواک انگشتی ها لثه هاش رو کند. یا اینی که سر زده کامل داره در میاد، یا یه مهمون جدید داریم، وقت هم نکردم هنوز جشن دندونی بگیرم. حالا دو فردای دیگه معلوم می شه چی بود ماجرای امشب.


الآن در اتاق رو بستم همسر بیدار نشه فردا شیفته، یاس سادات داره عروسکی شکرستان می بینه. منم دارم پست می گذارم. ساعت هم یک ربع به 1 شب است.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۴۸
مریم صاد

به نام خدا

بار اول بود که این ساعت شب به سمت مقصدی غیر از خونه، توی خیابونهای زنده ی مرکز شهر، عبور می کردیم.

از مقابل 4 ایستگاه، عبور کردیم. عکسهای شهدا، مقابلشون ایستاده بودن. و من......... حالا هم که تو سرچ اینستاگرام گشت می زدم، باز عکسهای آنا و باباش ..... از رویا هم چیزی نمیگم...... 



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۴۶
مریم صاد

به نام خدا

الان یک ساعتی هست که خارش بینی و حلق و عطسه های من شروع شده.

یعنی واقعا واقعا بهار داره میاد؟



۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۳۷
مریم صاد

به نام خدا

نمی دونم ری اکشن هر کسی بعد از شنیدن این خبرها چی بود؟


خبرهای مهم ناسا


 از اون روزی که دیدمشون، حالم گرفته است. 

مادر که باشی در بعضی مواقع به این حد از جنون هم ممکنه برسی.

که اگر یاس سادات با یکی از مذکرهای فضایی بخواد ارتباط برقرار کنه و دوست بشه و بعدش ازدواج کنه چی؟

اگر یاس سادات بعد از گذروندن دوران تحصیلش، برای ادامه زندگی به یکی از اون سیارات بره چی؟ اون وقت کی بره کمکش برای زایمان؟ کی بره کمکش برای نگهداری از بچه هاش؟ اگه یه روز با همسرش به اختلاف برخورد چی؟ همسرش مال اون سیاره ست یا زمینیه؟ 

من رو باش که تمام دغدغه م ادامه تحصیلش بود تو کشورهای دور این سیاره خاکی ِ آبی رنگ... که نبینمش و نباشم تا براش هوسونه هاش رو بپزم، یا برای دل تنگی هاش مرحمی باشم. یا وقت گرفتاری کمک. 

هعی...

چه دنیای بدی شده. 






الآن نزدیک یک ربع از تنهایی بازی کردنش بدون اینکه متوجه بشه فیلم گرفتم. خیلی زود داره بزرگ می شه. دلم از همین حالا داره براش تنگ می شه. به باباش هم که می گم خیلی منطقی برخورد می کنه. خیلی عادی. آخه اون بابائه، مامان که نیست. 


پی نوشت:

شدم عین این مامانای روی مٌخ؟؟؟


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۲۱
مریم صاد

به نام خدا

چیزی تا چهلم نمونده و من باز دل-گیرم...









۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۵ ، ۰۳:۱۱
مریم صاد
به نام خدا
امروز یه روز عجیب بود برای من.
از اون روزهایی که خیلی پیش نمیاد و دوست هم ندارم خیلی پیش بیاد. "یه بار" ولی خوب بود.

***

همسر دچار گرفتگی عضله کمر شده و سه روزه بستریه. تا این حد خوب شده که فقط می تونه کج کج راه بره. فقط همین. و با این وضعش نمی تونه از یاس سادات مراقبت کنه.

امروز باید می رفتم و پوسترهای همایشش رو چاپ می کردم. 
فقط بماند که صبح خودم رو چطوری به خدا سپردم و خدا چطوری برام از در و دیوار نیروی امدادی فرستاد تا بتونم به تمام کارهای مقرر و حتی خارج از برنامه م برسم و با خیال راحت تو بهترین ساعت ممکن برای چند ساعت یاس سادات رو تنها بگذارم. 

اولش هیجان داشتم و خوشحال بودم. ولی تا سوار مترو شدم، با دیدن هر نی نی، دلم برای دخترم تنگ می شد. همش می گفتم کاش با آغوشی، آورده بودمش. (البته امروز هوا خیلی خیلی بد بود)
تا کار پلات و لمینت انجام بشه، رفتم و یه حالی به خودم دادم تو فروشگاه "سوره مهر" جنب سینما بهمن. دو تا کتاب خریدم.


 و یه عالمه کتاب و وسایل خوشگل و تزئینی دیدم و دلم هیچ کدوم رو نخواست. :) فقط پر شدم از کِیف. یه جور نوازش. :)
بعدشم رفتم تو مغازه دوست داشتنی لوازم و تحریرم، "بهمن"، و یکمی خرید کردم. سپس ;) پلاتها که خیلی خوب شده بود رو تحویل گرفتم و برگشتم خونه.

سر راه رفتم نون خریدم و از آقاهه پرسیدم "چقدر شد؟" یعنی نمی دونستم نون بربری الآن چنده. و اتفاقاً نون بی کیفیتی هم گرفتم. اونم دوتا. نابلدی در حد آآآ.

ولی امروز روز خاصی بود. کلی وقت بود که سوار مترو نشده بودم این طوری، خرید نکرده بودم اینطوری، تنها نبودم اینطوری.




پی نوشت:
جداً اعتقاد دارم، همه چی با همسر و یاس سادات خوشمزه تره.
ولی امروز هم خیلی خیلی خوش گذشت.


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۳
مریم صاد

به نام خدا

و اسفند رسید.

خدایا...

میشه دیگه اتفاقات بد بس باشه لطفا؟




۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۵۳
مریم صاد