آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: Competition :.

سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۷ ق.ظ

به نام خدا

مسابقۀ بی سابقه داشتیم. قرار بود تو نیم ساعت بنویسیم. ولی همه مون اجراهامون طول کشید و در نهایت یک ساعته شد.


همیشه وقتی من تو کلاس از "شرایط زندگیم" می گفتم، با لحن مسخره که به گفتۀ خودش شوخی ای بیش نیست می گفت :


"اووووه. حالا هی می گه شرایط. مگه شرایطتت چطوریه؟"


من که ازش پایین تر بودم دوم شدم. از این وضعیت راضی نبود. وقت هم کم آورد و مجبور شد برای جلسۀ بعد جریمه شیرینی بیاره. حرصش در اومده بود و یک رَوَند می گفت:


"استاد وقت نبود، شرایط سخت بود، مفرداتم اینجا خوبه، نه اونجا خوبه و(30جا متنشو نوشته بود)"


و دست و پا می زد تا کمی حال خودشو بهتر کنه. منم جوابشو دادم که:


"خب همه مون تو شرایط مساوی بودیم!!! "






پی نوشت:

از رفتارهاش به وضوح ناراحت می شم و واقعاً ناراحت می شم. از لحنش، از عباراتش.

آدمی هست که حالا حالاها باهاش کار دارم.

باید باهاش "کج دار و مریز" سپری کنم.

و چقدر برای منی که همیشه "انتخاب" کردم، این اجبار سخته.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۹
مریم صاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی