.: بازی :.
به نام خدا
همسر سه تا برادر زاده داره. یکیشون دختر 4 ساله ست. دوتا پسرها هم یکیشون 6 ساله و یکی دیگه 9 ماهه.
با دختره خیلی خوبیم. بازیهای دخترونه می
کنیم و اون مامان من می شه و برام آشپزی می کنه و به درسهام میرسه و قصه میگه و
می خوابونتم و ...
اون روز هم که رفتیم استخر بهش شنا یاد دادم و خلاصه کلی از ته دل دوتایی خندیدیم.
امروز زنگ زدم به مامانش، گریه و زاری که من با زن
عمو حرف بزنم. گوشی رو گرفته می گه:
کی بریم استخر؟
بعد که مامانش گوشی رو گرفته می گه امروز سراغت رو می گرفت که:
زن عموئه که منو دوستم داره بغلم می کنه بوسم می کنه کجاس؟
گفت شما رو خیلی دوست داره.
گفتم باز الهی شکر. عوض اینهمه آدمی که مارو دوست ندارن یکی هست اینجوری دوستمون داشته باشه و سراغمون رو بگیره.
پی نوشت:
دوست داشتن بچه ها رو بیشتر دوست دارم. صادقانه تر، واقعی تر، عمیق تر و کاری تره.