.: Moving :.
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۱ ق.ظ
به نام خدا
همه چیز خیلی سریع در یک روز اتفاق افتاد.... هیچ یادم نمی ره، روزهام رو، کارهام رو، وقتی قرار بود ساکن بشیم، جز آب و برق و به تازگی گاز چیز دیگه ای نداشتیم. آسانسور، گل و گیاه و سرسبزی، در اتوماتیک، اف اف، آسفالت، مراکز خرید. تو وضعی غیر قابل مقایسه با وضعیت الآنش لونه مون رو چیدیم. با تمام سختی هایی که وجود داشت، با این حال رفته بودیم :
و حالا به هر کس بگیم که برای اومدن به تهران و در کنار خانواده هامون بودن، و جدا شدن از اون فضا و اون خونه چقدر ناراحت بودیم و چقدر گریه کردیم، باور نخواهند کرد.
پی نوشت:
هنوز روی دیوارها، رد قابهامون هم نیفتاده بود...
۹۴/۰۶/۱۳
مکان ها به حضور افراد و کارهایشان شرافت پیدا می کنند. الهی که مکان جدیدتان بدون رد قابهایتان، پر نور و پر شرافت شود به حضور خودتان..
التماس دعا
پاینده باشید