.: حال و حول :.
به نام خدا
خب، دکترم هم تأیید کرد؛ آزمایشات غربالگری سه ماه اول و حال من و نی نی همگی خوب هستن. دوره بحرانی هر دومون به خیر و خوشی و سلامتی سپری شدi و منم دیگه اعلام عمومی هام رو آغاز کردم.
خاله نرجس اولین نفری بود که متوجه شد. بعد خانواده خودم. بعد خانواده همسر و بعد دوستهام. دیروز هم طی مراسمی به مامان جون اعلام کردیم و ذوق رو تو چشمهاشون دیدیم و کیف کردیم (و حالا دیگه همه متوجه میشن و دیگه مهم نیست).
همه چیز رو به خدا و جد نی نی سپردم. و الآن هم پیش مادر بزرگش هست تا سالم و سلامت به دستمون برسوننش. انشاءالله.
این سه ماهه که خیلی دوران خوبی رو سپری کردم. خیلی خداروشاکرم. خیلی راحت بودم. من ِپر انرژی و ورجه وورجه کن، یک لحظه هم حالم بد نشد و اینکه انقدر باهام سازگاره و اذیتم نمیکنه باعث شده صد چندان دوستش داشته باشم.
تو سونوگرافی هم که دیدمش یه بچه آروم و بیشتر خواب آلود بود و به زور ِ امواج یه دستی واسه ما تکون میداد که دلمون خوش بشه اونم از دیدار ما خوشحاله. :)
همزمان با من، جاری و زن داداشم هم باردار هستند. زن داداش دوماه جلوتره. من بعدم. جاری سه هفته بعد از منه. هی به هم اطلاعات میدیم تا ماههامون رو راحت تر سپری کنیم و این خیلـــــــــــــی ذوق داره واسه سه تاییمون.
بچه ها اگه به موقع به دنیا بیان به ترتیب اسفند، اردیبهشت و خرداد منتظرشون هستیم.
دقت که کردید، نی نی اردیبهشتی نی نی کی هست؟
بله نی نی ما. :)
پی نوشت:
همین. خوشحالم و شاکر و چاکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر.
دارم بزرگ میشم؛ انتظار برام کار راحت تری شده.
این عکس رو دوست داشتم. و مثل خودت نوک انگشتاشو بوس کردم ;)
big love