.: داستان یک روز ... :.
دوشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ
به نام خدا
شنبه یه کاری داشتیم، رفتیم میدون ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
سفارت عراق، ضلع جنوبی میدون و جایی که ما کار داشتیم، هست. لب به لب جمعیت بود. چهره ها شاداب و نگاهی که به ما می کردن، حالم رو یه جوری می کرد. یه نگاه که:
"ما داریم می ریم چرا شما نمیاید؟؟؟"
اون وقت این طرف، کنار خیابون تا کجاها کوله های بزرگ سفری می فروختن. و کفش. و وسایل سفری.
کارمون تموم شد، و از اونجایی که من مغازه دیدن دوس دارم، سر راهمون یه کفش ملی هم بود، رفتیم داخل و همینطور که به کفشها نگاه می کردم به کاغذی که به دیوار چسبونده بودن، توجهم رو جلب شد:
"کفش زائرین کربلا، رسید."
خب، دیگه فضا کاملاً مناسب بود........
پی نوشت:
مطالب مرتبط به بنر میدان ولیعصر(عج):
۹۴/۰۹/۰۹