آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: داستان یک روز ... :.

دوشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ

به نام خدا

شنبه یه کاری داشتیم، رفتیم میدون ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)


http://www.598.ir/files/fa/news/1394/8/16/95422_692.jpg


سفارت عراق، ضلع جنوبی میدون و جایی که ما کار داشتیم، هست. لب به لب جمعیت بود. چهره ها شاداب و نگاهی که به ما می کردن، حالم رو یه جوری می کرد. یه نگاه که:

"ما داریم می ریم چرا شما نمیاید؟؟؟"

اون وقت این طرف، کنار خیابون تا کجاها کوله های بزرگ سفری می فروختن. و کفش. و وسایل سفری.

کارمون تموم شد، و از اونجایی که من مغازه دیدن دوس دارم، سر راهمون یه کفش ملی هم بود، رفتیم داخل و همینطور که به کفشها نگاه می کردم به کاغذی که به دیوار چسبونده بودن، توجهم رو جلب شد:

"کفش زائرین کربلا، رسید."

خب، دیگه فضا کاملاً مناسب بود........




پی نوشت:

مطالب مرتبط به بنر میدان ولیعصر(عج):


1

2

3


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۰۹
مریم صاد

نظرات  (۱)

من اشکم در اومد!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی