.: آیا واقعاً مسئله ای هست؟ :.
پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۵ ب.ظ
به نام خدا
همه که حسابی برام غصه خوردن به خاطر بلاتکلیفی، براشون یه ماجرایی رو تعریف کردم که حالا همه می گن:
مامای فامیل گفت تشخیص دختر راحت نیست. اشتباهات توش وجود داره. منم از وقتی اون اینو گفته و خاطرۀ اون بنده خدا هم که تو ذهنمه، خیال خودم رو راحت کردم.
امروز رفتیم همینطوری قدم بزنیم باز یه لباس ابی فیروزه ای دیگه خریدم. همش هم براش نقشه می کشم که اگر دختر باشه یه گل سر رنگش می سازم یا تل پارچه ای ناناز. خیلی هم خوشگله و نازه. ولی هنوز صورتی ای که هم پسرونه باشه هم دخترونه پیدا نکردم.
اون از اون...
مامان بنده هم که ترم آخر ارشد هستن، قسمم می دن تا یک ماه دیگه حرف خرید رو نزنم که امتحاناتشون رو بدن و با خیال راحت بیفتن دنبال کارهام. می گن فعلاً با همسر بریم مدل ببینیم که وقتی مامان خواست بیاد دیگه همه چیز مشخص باشه.
تو اینترنت و شبکه های اجتماعی و تلویزیون هم دنبال ملافه و وسایل رنگی رنگی می گردم. تو پارچه فروشی هایی که همیشه خرید می کردم، چیز بدرد بخوری پیدا نکردم. باید برم بازار بچه ها. اونجاها فکر کنم چیزی که بخوام رو بیابم.
من خیلی سخت پسندم. خیلی.......
:(
همه که حسابی برام غصه خوردن به خاطر بلاتکلیفی، براشون یه ماجرایی رو تعریف کردم که حالا همه می گن:
"باز خداروشکر زودتر متوجه شدی".
.
.
.
یکی از دوستهای نرجس، رفت سونوگرافی و گفتن بچه دختره و خریدهاشو کرد و اسمشو انتخاب کرد و روز زایمان رسید و رفت اتاق عمل و قبل از اینکه بیهوشش کنن ازش پرسیدن بچه ات چیه؟ گفت دختر. گفتن اسمشو چی می خوای بگذاری؟ گفت ریحانه و بیهوش شد و وقتی به هوش اومد دید امیر حسین رو دامنشه. تا مدتها همه وسایلش دخترونه و صورتی بود....
.
.
مامای فامیل گفت تشخیص دختر راحت نیست. اشتباهات توش وجود داره. منم از وقتی اون اینو گفته و خاطرۀ اون بنده خدا هم که تو ذهنمه، خیال خودم رو راحت کردم.
امروز رفتیم همینطوری قدم بزنیم باز یه لباس ابی فیروزه ای دیگه خریدم. همش هم براش نقشه می کشم که اگر دختر باشه یه گل سر رنگش می سازم یا تل پارچه ای ناناز. خیلی هم خوشگله و نازه. ولی هنوز صورتی ای که هم پسرونه باشه هم دخترونه پیدا نکردم.
اون از اون...
مامان بنده هم که ترم آخر ارشد هستن، قسمم می دن تا یک ماه دیگه حرف خرید رو نزنم که امتحاناتشون رو بدن و با خیال راحت بیفتن دنبال کارهام. می گن فعلاً با همسر بریم مدل ببینیم که وقتی مامان خواست بیاد دیگه همه چیز مشخص باشه.
تو اینترنت و شبکه های اجتماعی و تلویزیون هم دنبال ملافه و وسایل رنگی رنگی می گردم. تو پارچه فروشی هایی که همیشه خرید می کردم، چیز بدرد بخوری پیدا نکردم. باید برم بازار بچه ها. اونجاها فکر کنم چیزی که بخوام رو بیابم.
من خیلی سخت پسندم. خیلی.......
:(
۹۴/۰۹/۲۶