.: تدارکات :.
جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۰۶ ب.ظ
به نام خدا
داخل داخل مرحلۀ قشنگی از زندگی هستم، که خاص هست و شبیه هیچ چیز نیست.
تدارک دیدن برای حضور یک موجود لطیف و روشن.
خیلی از مرحلۀ قبلم نگذشته. از عروس بودن. و بعد خانم خونه بودن. و خداروشکر مراحل قبلی خیلی خوب و خوش گذشت. و حالا هم. و تفاوت شدید این مراحل با هم برام خیلی خیلی جالبه. وقتی داشتم جهیزیه می خریدم، داشتم خرید می کردم، ولی حسش اصلاً شبیه خرید سیسمونی نبود. فازش و حس و حالش خیلی عشقی تره.
همسر باهام نیست. هر روزی که مامان می تونستن بیان همسر شیفت بود و هر روز همسر بود مامان نبودن. اگر همسر هم بود، به کل فضا متفاوت تر می شد.
کلی وسایلش رو خریدم. کمد و تختش، ساخته شد و الآن تو خونه هستن. طی یک مرحله جهادی به مقدار زیادی دکوراسیون خونه برای حضور وسایل جدید به کمک بابا و محمد و همسر، تغییر کرد. ما ها هم فقط تشویق می کنیم ;) کلی تغییرات دیگه مونده. فکر می کردم امسال تغییرات عید ندارم، ولی من که هرا هستم مگه می تونم به خونه و زندگی نرسم و فقط نی نی رو نو نوار کنم. رو میزی و رو صندلی برای میز دم دستیمون گرفتم که خوشگل باید درستش کنم. رو تختیمونم که قبلاً گفته بودم، انشاالله برای عید عوض می کنیم. دکورمونم کلی عوض شده. خلاصه روح بهار داره با نوبر بهار جاری می شه تو خونه مون.
و هر روز که خوشم، مخصوصاً روزهایی که خیلی خوشم، دست به دعام، برای کسانی که آرزوی یک دونه از این موجودات دوست داشتنی رو تو دل می پرورونن. الهی که خدا خوب و صالح و سالمش رو نصیبشون کنه. محروم بودن از این نعمت خیلی سخته...
همه حرفهام به کنار. همه خریدهام به کنار. عاشق اینم:
پی نوشت:
الحمد لله رب العالمین
داخل داخل مرحلۀ قشنگی از زندگی هستم، که خاص هست و شبیه هیچ چیز نیست.
تدارک دیدن برای حضور یک موجود لطیف و روشن.
خیلی از مرحلۀ قبلم نگذشته. از عروس بودن. و بعد خانم خونه بودن. و خداروشکر مراحل قبلی خیلی خوب و خوش گذشت. و حالا هم. و تفاوت شدید این مراحل با هم برام خیلی خیلی جالبه. وقتی داشتم جهیزیه می خریدم، داشتم خرید می کردم، ولی حسش اصلاً شبیه خرید سیسمونی نبود. فازش و حس و حالش خیلی عشقی تره.
همسر باهام نیست. هر روزی که مامان می تونستن بیان همسر شیفت بود و هر روز همسر بود مامان نبودن. اگر همسر هم بود، به کل فضا متفاوت تر می شد.
کلی وسایلش رو خریدم. کمد و تختش، ساخته شد و الآن تو خونه هستن. طی یک مرحله جهادی به مقدار زیادی دکوراسیون خونه برای حضور وسایل جدید به کمک بابا و محمد و همسر، تغییر کرد. ما ها هم فقط تشویق می کنیم ;) کلی تغییرات دیگه مونده. فکر می کردم امسال تغییرات عید ندارم، ولی من که هرا هستم مگه می تونم به خونه و زندگی نرسم و فقط نی نی رو نو نوار کنم. رو میزی و رو صندلی برای میز دم دستیمون گرفتم که خوشگل باید درستش کنم. رو تختیمونم که قبلاً گفته بودم، انشاالله برای عید عوض می کنیم. دکورمونم کلی عوض شده. خلاصه روح بهار داره با نوبر بهار جاری می شه تو خونه مون.
و هر روز که خوشم، مخصوصاً روزهایی که خیلی خوشم، دست به دعام، برای کسانی که آرزوی یک دونه از این موجودات دوست داشتنی رو تو دل می پرورونن. الهی که خدا خوب و صالح و سالمش رو نصیبشون کنه. محروم بودن از این نعمت خیلی سخته...
همه حرفهام به کنار. همه خریدهام به کنار. عاشق اینم:
پی نوشت:
الحمد لله رب العالمین
۹۴/۱۱/۰۹