آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: عشق :.

پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۰۲ ب.ظ

به نام خدا

روزهای سرشاااااار از عشق رو دارم سپری میکنم. همه اعضای خانواده داریم عشق میکنیم. فاطمه خانم حس و حال ویژه ای بهمون داده. حسابی سرمون بهش گرمه و داریم قلق گیری میکنیم. همش چند روز دیگه پیشمونه و بعد میره تا یه عالمه وقت دیگه.

دلم براش تنگ میشه. خیلی ماهه. خیلی. کلی هم بهش تعصب و غیرت پیدا کردم. جور عجیبی.

خلاصه عمه شدن خیلی خیلی کیفش ویژه است.

از یاس سادات بگم که الحمدلله از حالت بریج در اومده و الان تمام استخوانهای قفسه سینه م رو مورد تفقد قرار داده. گوشت داخلی پشت قفسه سینه م از لگدهاش له له هست و شدید درد میکنه. همه میگن احتمالا قد بلنده. حالا به روزهای آخر که نزدیک تر بشم احتمالا وضعیت از این لحاظ بهتر بشه. درد هست و در کنارش عشق هست و این فقط وقتی اتفاق می افته که مادر باشی.



از ترسم هم بگم که فعلا باهاش کنار اومدم.

مادر شوهر معنوی بزرگوارم هم چند چشمه بهم نشون دادن که بِلکُل آروم شدم. و اینکه همه چیز خوب هست و من ساک بیمارستان رو کم کمک باید آماده کنم.

هووووم. 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۰
مریم صاد

نظرات  (۱)

کجا میره پس رفیق دختر گوگولیت؟

ای جانم چشم به هم بزنی دختر گلت میاد. 
پاسخ:
بیش از پیش منتظرشم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی