.: رمضان :.
به نام خدا
ماه رمضان امسال هم رسید.
با توجه به شیرخشک خوردن یاس سادات، مونده بودم برای روزه باید چه کار کنم.
از دفتر مرجعم که پرسیدم گفتن یه قیاس عقلیه. باید خودت بسنجی.
نشستم فکر کردم، دیدم همین مقدار کمی هم که بهش شیر میدم رو نیاز داره، با روزه گرفتن حتی ممکنه قطع بشه. بنابراین امسال همسر باید تنهائکی روزه دار باشه. منم خدمتگزار خودش و دختر خانممون. غصه هم میخورم تازه.
به یاس سادات وعده روزهای پر از قرآن شنیدن رو دادم. کلی خندید. کلا از بعد یک ماهگی توجهش به اطراف بیشتر شده و وقتی باهاش حرف می زنن میخنده.
هووووم....
پی نوشت:
با همسر نشسته بودیم عکسهای یاس رو نگاه می کردیم. دیدیم چقدر داره عوض میشه. هم خوشحال شدیم هم ناراحت. چون هم منتظر فرداهاش هستیم. و هم امروزشو دوست داریم و نمی خوایم تموم بشه.
یک درد دیگه مادری این تضاده. می خوای بزرگ بشه و نمی خوای. می خوای عروس بشه و نمی خوای. می خوای ها و نمی خوای های زیاد دیگه.