.: ایران .... - 4 :.
به نام خدا
صبح یکمی داخل آشتیان گشتیم. به ورودی روستای آهو که بالاتر از آشتیان بود هم رسیدیم و خیلی برام جالب بود دیدنش. و بعد هم حرکت کردیم به سمت تفرش. وروودی شهر فلش زده بود به سمن مزار دکتر حسابی. اول کار رفتیم اونجا.
امام زاده احمد، از نوادگان موسی بن جعفر(علیه السلام) و قوم و خویش های همسر، سر راهمون بود. رفتیم برای زیارت. ورودی در، زنجیری گردنبند وار از در آویزون بود. سر در بازارها هم این زنجیرها هست، که اسب و سوار عبور نکنن. اما اینجا برای تعظیم هنگام ورود بود. یادم افتاده بود به کلیسای کتاب بیوتن ِرضا امیرخانی و در ِکوتاه.
داخل رفتیم. با صفا بود. مقبره مال دوران صفویه بود. اول فکر کرده بودیم مزار دکتر اونجاست. آقایی گفت که داخل شهره. زیارت کردیم و رفتیم داخل شهر. مزار زیبای دکتر حسابی رو دیدیم. و آرزوهایی که در سر می پروروند برای آبادی ایران. و چه و چه و چه... قصد داشت تفرش رو قطب علمی کنه. جایی بشه مثل آکسفورد...
بگذریم...
بعد داخل شهر گشتیم. از بین کوچه باغها گذشتیم. باغهای میوه و بازار و ...
چیز زیادی برای دیدن نداشت. با وجودی که خیلی بزرگتر از آشتیان بود و شهرتر بود.
برگشتیم به سمت قم. قرار شد نهار رو دستجرد بخوریم. تو یه پارک زیر آلاچیق استراحت کردیم. آفتاب تند بود اما باد ملایم و خوبی هم می اومد. آقای باغبون خیلی خیلی خوب و مهربونی داشت.
بعد از نهار و استراحت رفتیم قم. زیارت عمه جان جانان...
ادامه دارد...