.: تبلیغات - 3 :.
به نام خدا
در و پنجره بسته و چراغی روشن نبود. یک شماره پشت در بود که بهش زنگ زدیم گفت نیم ساعت دیگه میاد و بدون حضور فرهنگی(مامانم) و با کارتش بهمون اتاق می ده با قیمت فرهنگی.
تو پرس و جوهای همسر فهمیده بودیم تا دستجرد راهی نیست. خیالمون که راحت شد اگر جا پیدا نکردیم، این طرف جا و مکان داریم. هوا روشن بود که راه افتادیم، اما دیگه از آفتاب خبر نبود. و چه خوب شد که تو روشنی رفتیم...
باز از بین کوهها و دشتها و مزارع و روستاها عبور کردیم تا رسیدیم به دستجرد. و تصورمون از آنچه ساخته بودیم با دیدنش، دود شد و رفت به هوا.
یه آبگیر کوچولو، با خونه های ویلایی مثلثی خیلی خیلی قشنگ دو طبقه و سه خوابه به قیمت شبی 250-300 هزار تومن. برای ما دو نفر و نصفی خیلی زیاد بود. و دهکده سلامتی دهکده سلامتی که می گفتن، هنوز در حال ساخت بود و کلی مونده بود تا بشه جای بین المللی. ورودیش هم 5000 تومن بود. اصاً وضی...
از داخل دهکده سلامت که اومدیم بیرون، آقای خانه معلم زنگ زد. 40 دقیقه تا آشتیان راه بود. گفتیم داریم میایم. و برگشتیم آشتیان. و اگر جاده رو قبل از رفت تو روشنایی ندیده بودیم، خیلی خطرات برامون به وجود می اومد. از یه تصادف هم جون سالم به در بردیم.
رسیدیم آشتیان و خانه معلم. یک سوئیت کامل بهمون داد. ساعت 10 نشده بود که سه تایی از خستگی غش کردیم. ولی صبح زود دیگه سر حال بودیم.
ادامه دارد...