.: آتش نشان "من" :.
به نام خدا
شب 7 مهر با یاس سادات کار کرده بودم (یعنی مثلاً )که صبح که بابا از ایستگاه اومد، با هم بریم بهش تبریک بگیم.
یاس هم وجداناً وقتی بیدار شد، سر حال بود. بغلش کردم و دوتایی رفتیم پشت بابا وایسادیم و تبریک گفتیم. همسر کلیییییی ذوق کرد.
یک روز بعد، یعنی دیشب، جشن دعوت شدیم.
سه تا کارت داده بودن. یاس که غذا و پذیرایی نداشت، به جاش نرجس رو بردیم.
وارد سالن برج میلاد که شد، می گفت: حالم یه جوری معنویه. گفتم: سال اولی که وارد این جمع شدم همینطوری بودم. یه سری آدم جان بر کف دور و برت رو گرفتن. اشکش هم اومد. لبخند زدم.
همش ذهنم درگیر خانواده شهید قانع بود، امسال آتش نشان نداشتن براش جشن بگیرن...
***
برخلاف پارسال، برنامه های خیلی عالی ای داشتن. همه چیز عالی بود تا اجراهای مازیار فلاحی.
شب قبلش برای فرماندهان، محمد علیزاده رو دعوت کرده بودن. محمد علیزاده یعنی دوتایی های من و همسر.
فکر می کردیم اون شب هم اجرا با اونه که نبود. مازیار فلاحی خواننده سلکشن هست. همه اش رو دوست ندارم. اما محمد علیزاده نه. همه آهنگهاش بهم ربط داره و باهاشون خاطره دارم...
پی نوشت:
ازم دوری اما دلت با منه... ازت دورم اما دلم روشنه...