.: شاید بشه گفت، "مضحک" :.
به نام خدا
یه عالمه مرد می شناسم دور و برم که به حسن می گیرن. ولی مشکلشون حسین بوده.
به شست پا گیر می دن مشکلشون چشمشون بوده.
مشکلشون یه چیزه، می چرخونن می چرخونن می چرخونن و نهصد دور می پیچونن و چیزی رو به عنوان مشکلشون بیان می کنن و تو باید بفهمی مشکل اینی که می گن نیست و دقیقا چشونه.
مردها بیشتر اعتقاد دارن که زنها این مدلی هستن. ولی من به عنوان یک زن، صریح ترین راه رو برای بیان مشکلم انتخاب می کنم. یعنی بیشتر مواقع(نه همیشه) تو خودم کلی بالا و پایین می کنم و عصبانیتها، احساسات و چیزهای اضافه رو حذف می کنم و یه بسته تحویل می دم که حاوی تنها و تنها مشکلم هست. نه هیچ چیز دیگه و بدون هیچ شاخ و برگ دیگه.
خلاصه اینکه یه عااااالمه حرف زده و اعصاب ما رو داغون کرده و فشارمون رو برده رو هزار تا فهمیدیم مشکلش چی بوده. همسر رو می گم.
اصلاً نمی تونه مشکلش رو بیان کنه. و از اون مهم تر دقیقاً زمانی که مشکل پیش اومده، بیانش کنه تا حل بشه. می گذاره کلی چیز دیگه و احساسات و ... هم روش تل انبار بشه و اندازه ظاهریش اندازه یه کوه بشه بعد بیان می کنه. بعد که همه رو مثل کلاف به هم ریخته، با بدبختی، گوله می کنم و می گذارم جلوش، و می بینه اون کلاف گنده چقدر کوچولو شده، خنده ش می گیره.
واقعاً خنده هم داره.
هعی...
گاهی وقتها دلم می خواد بگیرم یه فس بزنمش ها.
D:
یعنی تا این حد.
اگه حسش بود این سایت مارم لینک کن :
http://daynasor.ir
کمک بزرگیه بهم