.: 200 روز :.
به نام خدا
یاس سادات، 14 آبان، 200 روزه می شه.
نیم سالگیش که با فوت بابا بزرگش یکی شد. نشد براش کاری کنم. همون شیر معمولی هم که بهش می دادم خدا خیلی دوستش داشت.
دلم می خواست براش 200 روزگی بگیرم، خامه هم گرفته بودم که کیک خامه ای درست کنم. ولی باز مجبوریم یه سفر کاری بریم. معلوم نیست کی برگردیم. تو همون سفر باید یه فکری به حال دخترکم کنم.
باباشم حسابی افسرده ست. هوای اونم باید داشته باشم. گرفتاری های کار و درسش کم بود. این غم هم اضافه شد. هعی...
***
دختر 198 روزه من، حالا فرنی با آبش رو می خوره و خوشش نمیاد. دکتر بهم اجازه استفاده از شکر رو داده، اما یکی از اقوام می گفت هیچی بهش نزنم. ولی خیلی بد مزه هست خب. می گن بچه به مزه نیازی نداره. آخه مگه می شه؟؟! شیر مادر شیرین شیرین. شیر خشک هم همینطور. چطور می شه فرنی بی مزه به خوردش بدم؟ تازه به قول عروسمون، آرد برنج یکمی تلخی هم داره.
خلاصه فعلاً که نبرد خیر و شر تو وجودم داره بیداد می کنه. بین شکر یا حالا نبات زدن یا نزدن به فرنی.
حالا این چند روز هم بگذره فرنی رقیق با شیر خشک بهش بدم ببینم چی می شه. با این روال می ترسم از غذا خوردن بیفته بچم. یعنی پریروز نون بربری رو ترجیح می داد به فرنی. هر روز یه قاشق از غذاش می مونه و به زور بهش نمی دم. می گذارم سر میل بخوره. اونم با کلی شامورتی بازی و بزرگ و وسیع کردن سرزمین خل و چل بازی (اشاره به فیلم Inside out). خودم به باقی مونده های غذاش واسه اینکه اصراف نشه، شیر و شکر اضافه می کنم و می خورم. واللا.
این که ندونی چی کار کنی خیلی بده.
خیلی.
نبات خوبه ، خیلی خوبه :))
راستی ممنون که اومدی بانو
خوشحالم کردی ^_^