.: میخ :.
به نام خدا
چند ماه پیش که دکور رو عوض کرده بودیم نصف آنتهای تلویزیونمون رفته بود. هر چی به همسر می گفتم کاری نمی کرد. این بار که بهش گفتم دست به سیم آنتن پشت تلویزیون زد و همه شبکه ها برگشت. منم فکم افتاده بود. اینهمه مدت اینهمه فیلم رو از دست داده بودم ...
شبکه پویا که زدیم، اولین چیزی که یاس سادات دید، کارتون ماشینهای آتش نشانی بود که همون موقع شروع شده بود. و یاس سادات میخکوب شده بود. به نظرم اینطوری محو شدنش خوب نیست. فقط وقت غذا خوردن خوبه که هیبنوتیزم می شه و تمام غذاشو می خوره. بی ادا.
امروز که صبا سارا اومده بودن، باز داشتیم شبکه پویا می دیدیم، انقدر هوا آتش نشانها رو این شبکه داره آدم کیف می کنه. یه سرود می خوند که بابای علی آتش نشان بود. خیلی خوب بود. کلی حالهامون خوب شد.
صبا و سارا با دو متر و نیم قد به همسر من می گن عمو آتش نشان. D:
پی نوشت:
جالبی قضیه اینجا بود که از یه زمانی به بعد، ما چهار تا نشسته بودیم شبکه پویا می دیدم و یاس سادات گرم بازی بود و گاهی یه نیم نگاهی به تلویزیون می انداخت.
کودک درون چه میکنه
خدا حفظ کنه همسر رو براتون.