.: سیصدگی :.
به نام خدا
مقارن با شهادت حضرت زهرای مرضیه(سلام الله علیها)
و
همزمان با گذران سه صده از روزهای زندگانی یاس سادات
یک مهمون ریز و کوچولو و تیز و سفید
به دهان خانم خانمهای ما راه پیدا کرده
بعله
.
.
.
تمام بی قراری های پریشبش برای جوونه زدن دندون بود.
دیشب که باز دوباره تمام کارهای پریشب رو شروع کرد به انجام دادن، و همسر هم برای امروز کلی برنامه داشت و لازم داشت زود بخوابه، با یاس سادات از اتاق اومدیم بیرون و اون نشست به بازی کردن و من کتاب خوندن.
هنوز چند صفحه ای جلو نرفته بودم که یاس کنارم ایستاد و به زور دستم رو داخل دهانش کرد و گاز زد. و یهو متوجه اون تیزی کوچولو شدم. دختر عموش تو 6 ماهگی دندون در آورده بود و می دونستم چطوریه.
چنان بغلش کردم و چنان به باد بوسیدن گرفتمش که باباش بیدار شد و اونم که فهمید همینطور. بعد نوبت خاله جونش بود و بقیه افراد خانواده صبح به خدمتش رسیدن.
ولی الهی برای بچم بمیرم. تا امروز هر شبی که بیدار شده، گریه کرده، بی تابی کرده، واقعاً یه دلیلی داشته، و من مادر ناوارد، بلد نبودم و فقط ناراحت شدم و در بعضی موارد عصبانی.
جشن "دندونی" هم می مونه برای چند وقت دیگه
پی نوشت:
دیروز اومدیم از خونه بریم بیرون، دیدم تمام در سمت راننده مون خط افتاده و رنگش رفته و فقط خدای مهربون همینطوری از در و دیوار برامون آشنا و بیننده ماجرا رسوند و ما به اون راننده نامرد رسیدیم که اینطوری کرده بود. و جالبه که زیر بار نمی رفت و بعدش که از تمام گزینه هایی که در لحظه حادثه اتفاق افتاده بود مطلعش کردیم، سپر انداخت.
یه بار شاهد یه تصادف یه آدم نامرد دیگه بودم. یارو اومد دید که چه بلایی سر ماشین بنده خدا آورده، ولی باز رفت. منم پلاکش رو برداشتم و با نوشتن جزئیات روی یک برگه، شرایط رو برای استفاده از بیمه طرف یا شکایت ازش فراهم کردم و پشت شیشه مضروب گذاشتم.
شمام این کارو بکنید، یه نفر هم این کار رو برای ما انجام داد.
ما خودمون هم به ماشین کسی بزنیم سر صحنه نباشه، شماره تلفن می گذاریم پشت شیشه اش که برای انجام کارها تماس بگیره.