.: مصائب شیرین :.
چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۴۹ ق.ظ
به نام خدا
رفتارهاش شده درست شبیه شب 22 بهمن. البته نه به اون حالت عصبی. صرفاً بی خواب و یک سره آویزون به من. غذا هم یکی دو لقمه، و بیشتر نون.
تمام امروز نیم ساعت هم نخوابیده و هنوز هم نخوابیده در ساعت بیست دقیقه به دوی بامداد. پلک که می زنه چشمهاش دلشون نمی خواد باز بشن و پلکها به هم می چسبن. ولی اون مقاومت می کنه و باز نگهشون می داره.
نه سفیدی ای معلومه نه تیزی ای. فقط متورمه. یعنی اگر قرار باشه دندونی در بیاد، تا چند روز آینده سر می زنه. و انگار تا چند روز دیگه ماجرا داریم ما. فقط دعا کنین خدا کمکم کنه.
فعلاً پیش نرجس ِشب بیداره. امیداورم تا قبل سحری خوابش ببره، خودم که خیلی خوابم میاد.
تو ماه رمضان، یاس سادات خیلی خیلی به خودش فشار بیاره 11، 11 و نیم بیدار می شه. یعنی از آنچه قبلاًها در ماه رمضان، خودم بیدار می شدم 3 ساعت زودتر. و ما سه ساعت زودتر روزمون رو شروع می کنیم و همونکارهای پارسال که تو چندتا پست قبل تر نوشتم رو انجام می دیم تا عصر. دو سه روز گذشته یک ساعتی می خوابید در صورتی که قبل ماه رمضون 3-4 ساعت عصر می خوابید که امروز اونم به نیم ساعت کاهش پیدا کرد و من عصر نمی خوابیدم که شب زود بخوابیم و دیگه تا 11 شب، خواب بودیم. و امشب هم که نه دیگه...
واسه اینه می گم خستم.
خدایا کمکم کن پلیز. مچکرم.
۹۶/۰۳/۱۰
عزیز دلم، یه دورهٔ خیلی سخته که امیدوارم خیلی زود بگذره.
این که هیچی نمیتونن بخورن و آشفته هستن خیلیییی سخته.