.: حدوس :.
به نام خدا
"آآآآمممم" اسم رمز من و یاس سادات هست برای نشون دادن وقت غذا. هر جایی تو اتاق باشه چه سیر باشه چه گرسنه، متوجه میشه وقت غذاست. اگه سیر باشه که نزدیکم نمیاد اگر نه که خودشم آآآآم آآآآمممم گویان با دهن باز میاد به سمتم تا لقمه رو بگذارم داخل دهانش.
با همین آاااام تونستم یه بازی راه بندازم که وقتهایی که بدغذاست، غذاشو بخوره. می گفتم لقمه رو بگیر و می دادم دستش و اون می گفت آاااام و من دهانم رو باز می کردم و اون لقمه رو داخل دهانم می گذاشت و بعدی نوبت اون بود و به این شکل و با بازی غذا می خورد.
حالا الان وسط ماه رمضونی، وسط غذا خوردنش لقمه رو از دستم می گیره و آاااام می کنه و من با قدرت هرچه تمام تر دهنمو می بندم که نگذاره در دهانم. خوبه اینو یاد نگرفته سر موقعش حالمو بگیره.
پی نوشت:
دوتا دندون پایین داشت. یک دندون بالا. حالا بغل یکی بالا سرش زده بیرون و جای دوتا دندون نیش بغل اونها هم متورم شده. سه تا درد یعنی. البته تجربه ثابت کرده مرحله قبل از اینی که هنوز هیچی معلوم نیست، دردناکه و بی تابش می کنه.
خواستم بگم دلیل بی خواب اون شبش رو بلاخره درست حدس زدم. بلاخره بعد از 13 ماه و 16 روز که از بچه دار شدنم میگذره، تونستم یک مشکل دخترمو حدس بزنم و مثل آدم متمدن باهاش برخورد کنم و دلخور و عصبانی و داغون و کم آورده نشم.