.: شگفتانه :.
جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۲۵ ق.ظ
به نام خدا
همسر سرشلوغ حواس پرت هم نعمتیه ها!
پی نوشت:
این چند وقته هی می ترسیدم بیاد و من نوشته باشم و چهارمین سورپرایز تولدم بپره دود شه بره هوا. ولی بنده خدا انقدر سرش شلوغه که حتی اگر تو گروه خانوادگی یاد آوری نکرده بودن، یادش نبود شهریور اومده.
خلاصه که در عین ناباوری امسال هم با وجودی که خونه بود، موفق شدم شگفت زده ش کنم. البته با تشکر فراوان از خانواده ی همراه و خوبم. بابا و مامان و نرجس و داش خان و یاس سادات.
یاس سادات دو سه بار نزدیک بود لو بده. خونه مامان رو تزئین کرده بودم. هی شعر تولد تولد رو می خوند. می ترسیدم جلو باباش سوتی بده که الحمدلله نداد.
کیک های خامه ای بیرونی هم که دیگه سراغشون نمیرم. بسکه حالم یه جوریه به خامه. نرجس پخت و من تزئین کردم و خوب هم بود.
۹۶/۰۶/۰۳