.: پرتگاه :.
دوشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۰۵ ق.ظ
به نام خدا
شبهایی که یاس سادات تو تخت ما می خوابه، تا صبح خواب عبور کردن از جاده ای که یک طرفش پرتگاهه و یک طرفش چیزهای خطرناک، می بینم.
این وری بیفتم رو یاسم اون وری بیفتم رو زمینم. لب به لب با همین فرمون باید برم جلو تا صبح بشه. یا مثل الان، نصف شب که خوابش سنگین شده از خواب بپرم و بذارمش سرجاش.
پی نوشت:
قیافه خوابش ... تا پای مردن پیش می برتم...
بخوای بزرگ بشه و نشه...
تناقضات مادری...
۹۶/۰۶/۱۳