.: در وازه :.
پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۵۶ ق.ظ
به نام خدا
روانشناسها بهش می گن، "بستن درهای باز".
امروز نشستم با یه نفر که مدتها بود حرفهاش آزارم می داد، حرف زدم. اول بوسیدمش و بعد گفتم اگر الآن در جواب سوالم، بهم پاسخ منفی بدی هم ناراحت نمی شم. فقط می خوام تکلیفم روشن بشه. و پاسخ منفی نداد. و گفت اتفاقاً برعکس و ...
یعنی در رابطه با اولین در ِ بازمون، اشتباه فکر می کردم و برعکس ِتصورم نظرش به اون مسئله خیلی هم مثبت بود.
ولی مسئله دوم رو تحت هیچ شرایطی قبول نکرد. تحت هیچ شرایطی. لازم بود برای قبول کردنش کلی رازها بر ملا بشه و نخواستم. امانتهایی بودند دستم و نمی شد. ولی اگر بر ملا می شد اینطوری فکر نمی کرد.
بعدش هم نرفت زیر بار دیگه. پاس داد به زمین یه نفر دیگه و من باید با اون نفر حرف بزنم. هرچند پیشاپیش می دونم جواب اون یه نفر چیه. مثل کف دستم می شناسمش. ولی حتماً باهاش حرف خواهم زد.
۹۶/۰۶/۲۳