.: فردا :.
پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۰۳ ق.ظ
به نام خدا
عصری که حسابی بی کار بودم و یاس سادات سر دماغ بود، برگه A4 برداشتم و شروع کردم به نوشتن. بر خلاف تصورم، جز کلمه آخر، هیچ خط خوردگی نداشت و هیچ سرازیر و سر بالایی در خطوطم دیده نمی شد. بدون خط کشیدن و نشونه گذاشتن.
نشستم انتظاراتم رو نوشتم. یعنی کودکم رو گذاشتم جلو و بهش اجازه دادم که حرف بزنه و نوشتم. برگه رو گذاشتم داخل کیف خط و رفتم پی کارم.
شب هم یاس رو خوابوندم و شروع کردم به اتو زدن لباسهای فردای سه تایی مون. (تازه باید برم لباس بابا رو هم ست کنم.) یهو یه فکری به ذهنم رسید. حالا فردا با همسر و خانواده مطرح کنم ببینم چقدر موافقند.
اینطوری خیلی از انتظاراتم رفع می شه و خیلی انتظاراتم سامون می گیره. جناب بالغ زحمتشو کشیدن.
فرداتون خوش!
برای خوش شدن فردای منم دعا بفرمایید.
۹۶/۰۶/۲۳