.: جهاد گونه :.
به نام خدا
با همسر رفتیم برای مراسم، حیاط رو سروسامون بدیم. اونم همش یک دقیقه.
از ساعت 7 و نیم مشغول به کار شدیم و گلدونها رو جاسازی کردیم یخ نزنن و جارو زدیم و به انباری راه پیدا کردیم و همش گفتیم "اینم انجام بدیم تموم شه"، "اونم انجام بدیم بریم"، که ساعت شد 10 و نیم شب و له له له انباری خالی شده؛ حیاط تمیز شده؛ گلدونای مرتب شده؛ رفتیم تو خونه.
دوشنبه چون کسی نبود یاس سادات رو نگه داره، قرار شد باشگاه نرم. با این کار سنگین، عوض سه روز ورزش کردم.
هیچی دیگه الانم اذان صبحه و من از زور خستگی خوابم نبرد دیگه! یعنی داشت خوابم می برد یاس سادات بیدار شد و سخت خوابید و به کل خواب از سرم پرید. اینم برنامه امشبمون.
پی نوشت:
تصمیم گرفتم به خاطر اون شورش تلگرامی ای که انجام دادن، اصلا این هفته برم مسافرت.
ببینم بعد از نماز خوابم می بره جون پیدا کنم بار سفر ببندم.
خسته نباشید.