.: ربیع دلها :.
به نام خدا
برای عزاداری این دو ماه، مجرد که بودم و مسائلم شخصی تر بود، کارهام گستردگی بیشتری داشت. ولی بعد از ازدواج کمی متفاوت شد. مثلا لباس تیره دائمی حذف شد و حتی گاهی رنگ و لعاب ملایمی هم بر چهره به روال قبل ادامه داشت. اما یه سری مسائل شخصی تر هست که اونها رو سعی کردم رعایت کنم.
حالا دلم می خواد فردا تو خونه بترکونم. دلم می خواد کیک بپزم و یه کاسه بزرگ تخمه آفتاب گردون بذارم رو میز و با همسر بشینیم یه فیلم مشتی ببینیم و تخمه بشکنیم. و یه نهار مشتی هم بپزم و از سنگینی این دوماه، مخصوصا ماه صفر، رها بشیم.
فردا باید هدیه اول ربیع همسر رو هم بدم. از سال اول ازدواجم خودم رو مقید به این رسم کردم که تو این روز به سادات خونه هدیه بدم. برای یاس دیگه وسعم نرسیده بود بسکه هدیه باباش گرون شد. حالا یه جور دیگه جبران می کنم انشاالله.
ربیع الاولتون مبارک
فردا زودتر بیا.