.: دلش، دلم ... :.
چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۴۴ ب.ظ
به نام خدا
گوشه بینی م، یه ذره از سرمه ای که به چشمم کشیده بودم، ریخته بود. تو بغلم بود و با نگرانی و دقت بهش نگاه کرد و گفت "آخ آخ آخ، اوخ شده؟"
گفتم "نه مامان". و دست کشیدم تا پاک بشه.
بعد بازم با نگرانی بهش دست کشید و گفت:"چسب بیارم؟"
و دلم ضعف رفت و او له شد.
خدایا شکرت.
من واقعاً عاشقشم.
۹۷/۰۱/۲۲