.: آن روز عزیز که ... :.
شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۰۸ ق.ظ
به نام خدا
بلاخره زنگ زدن و دعوت کردن و داریم به اون روز نزدیک می شیم و هر چی دست و پا می زنم، انگار خبری نیست... نمیشه انگار.
از جذاب ترین بخشهای مهمونی ها برای من، تنظیم لباسها و آماده کردنشون پیش از موعد مقرر هست، اما برای این مراسم، تا میام برم سراغ لباسها، با تمام وجود پا پس می کشم. دلم نمی خواد امسال هم مثل هر سال به خودم بگم یه شب هزار شب نمیشه و اتفاقا یه شب هزار شب بشه. جوری که حتی "روزها"ی بعدش رو هم شامل بشه.
خدایا نمیشه یه امدادی برسونی بهم که به خیر و خوشی نرم؟
۹۷/۰۳/۰۵