به نام خدا
باز هم یه عالمه خبر خوب.
همسر موفق شد از سد امتحان جامعش هم با موفقیت عبور کنه.
خودم سایت رو دیدم و خودم خبرش رو بهش رسوندم. از خوشحالی سجده شکر به جا آوردم. خودش نماز شکر خوند و بعد از مدتها احساس کردم چقــــــــدر داخل دلش آرامش داره.
شرایط خوبی نبودیم وقتی امتحان داشت. وسط اسباب کشی و کارهایی که واجب بود خودش باشه و انجام بده. اضطراب داشت و اگر موفقیت کسب نمی کرد هزینۀ زیادی برامون داشت و همه اینها با دیدن یک کلمۀ "قبول" دیگه اسمش نگرانی نبود.
یه بار بزرگ از رو دوشش برداشته شد و حالا با خیال راحت اسمش رو دکتر صدا می زنیم. چند هفته هم هست کتابخونه به کتابخونه دنبال موضوع رساله اش هست و من کیف می کنم. :)
این از این.
حسابی که سر حال شد، وقت چی بود؟ بعله خرید. اما این بار خرید متفاوت.
رولان، حراج 70% گذاشته بود، از جنس و مدلهاش خبر داشتم که چطور هست. با جاری ِ بچه دار مشورت کردم و قرار شد بریم لباسهایی که نیاز به جنسیت نداره رو تهیه کنیم. گفته بودن (0-3 ماه) رو بخرم. دقیقاً طبق اعتقاد خودم که آدم هر وقت هر چی لازم داره بخره.
9 تا تیکه لباس تو خونه، بادی و شورت عینکی و یه شلوار لی براش خریدم شد 91 هزار تومن. یه جوراب می خواستم بخرم دقیقا دو بند انگشت. قرمز. 4500. ضعف کرده بودم. ولی نخریدم. همه لباسهاش دقیقاً دو برابر قیمت لباسهای من و بابا بود.
اومدیم بیرون و از تو ماشین تا آخر شب 7-8 بار هی بازشون کردم نگاهشون کردم و قربونشون رفتم و ضعف رفتم و می ترسم تا نی نی به دنیا بیاد چرک بشن و بی استفاده.
پی نوشت:
دل تو دلم نیست برای دونستن جنسیتش تا خریدهاشو انجام بدم. سرویس خواب و این چیزهاش رو که احتمالاً سنگین و رنگین، بخرم. چوبش رو هم احتمالاً اصلاً تو فاز کودکانه نخرم. کلاً برنامۀ جهیزیه ام که هر چه لازم هست بخرم واز اون برنامه بسیار راضی بودم، برای سیسمونی هم در نظر دارم و ابداً تو فکر چیزهای مرسوم نیستم. همش تو دور و بری ها نگاه می کنم ببینم چی ها واقعاً واجبه و تو لیستم می نویسم.
و جالبه، باز کارهام افتاده به دم عید و بعد از عید. اصلاً خیلی روند زندگیمون جالبه. همه چیز اردیبهشتی.