امروز یاس سادات سه هفته ای شد.
بیست و یک روزه.
از هجده روزگیش، بعد از سپری کردن روزهای ناراحت کننده به خاطر نابلدی، بلاخره اجاق و چراغ خونه مون روشن شد و سوار زندگی شدیم.
همسر برخلاف تلاشهای زیاد، نتونسته برای روزهای بیکاریش، کار مورد نظرش رو دست بگیره، و من شاکرم خیلی، بودنش تو خونه خیلی کمک هست بهم و روابط سه تایی مون خانوادگی تر شده.
حساسیتم همچنان وجود داره. حرفها و حدیثها رو چندین برابر واقعیتشون می کنم و ازشون ناراحت می شم. یکی از مسائل، "شیر خشک".
با نظر پزشک، بچه ام مقدار زیادی از غذاش شیر خشک شد، بالاجبار، نمی شد بیش از این تو این وزن پایین باقی بمونه. چیزی تا یک ماهگیش نمونده و هنوز به وزن تولدش نرسیده. فعلاً که با شیر خشک تونستم چند گرمی وزنش رو ببرم بالا. خدا کمک کنه که بیش از وزن تولدش بشه تا 29 اردیبهشت.
هر روز هنوز داریم یه چیز جدید یاد می گیریم و یاس بنده خدا شده موضع تمرینات ما برای بچه داری.
همین.
پی نوشت:
یاس سادات مشکل کولیک و روده هم نداشت، فقط گرسنه بود و من کم شیر.....................