آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: توبه :.

پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۷ ب.ظ

به نام خدا

شب احیاء دوم با جاری قرار گذاشتیم دوتایی بریم مسجد. همسرهامون هر دو پای تلویوزیونی بودن. افطار رو که خوردیم همسر به تب و لرز، افتاد، چه تب و لرزی.

نشون به اون نشون که تا ساعت 1 و نیم یک بند سوخت و بعد کم شد و ساعت 3 قبل سحری تبش قطع شد.

می خواستم غذاهای تو یخچال رو برای سحری گرم کنم، اینطوری که شد و موندنی شدم، براش غذای مورد علاقه اش رو درست کردم و توش رو پر کردم از مواد مقوی.

آمپول تقویتی هم بهش زدم و صبح وقتی بیدار شد دیدم کاملاً رنگ و روش برگشته و تا خود شب شیطونی و ورجه وورجه کرد.

خدارو صد هزار مرتبه شکر واقعاً.


امشب هم که ایستگاه هست و من تنهام. تنهایی می رم مسجد. انشاالله.

با یه عالمه امید و آرزو.

همیشه وقتی به احیاها می رسیم یاد زلزلۀ تبریز می افتم. که دو سه روز بعد احیاها بود. همش فکر می کردم اونها تو اون شب چی خواستن و بعد که عمرشون به دنیا قد نداد، چطوری پیش خدا رفتن. بخشوده شده؟ رزق داده شد؟ مورد لطف و عنایت خدا؟

بعد که به این چیزها فکر می کنم، دلم می خواد با تمام وجود تو این شب توبه کنم. و بعدش نگه دارم توبه رو.


http://www.aftabir.com/lifestyle/images/fbd814a6ba8eefc42f13da2fb2622401.jpg




پی نوشت:

خدایا جدی می گم، خیلی آدم بدی هستم. خیلی...

خدایا توبۀ عمیق. توبه ای که بازگشتی به گذشته نداشته باشه.



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۸
مریم صاد

نظرات  (۲)

در شب بیست و سوم، تقدیر نیکو و با برکت برای شما از خداوند متعال آرزو دارم .
سلام قبول باشه.
اولا غلط املایی داشتی.
دوما توبه کن منو اذیت نکنی.توبه همیشگی؛)
سوما خوابهای خوب ببینی،حوایجم روا؛) ،قربانت.بوس بوس
دیدار نزدیکه :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی