آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: بازی :.

سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۵۲ ق.ظ

به نام خدا

همسر سه تا برادر زاده داره. یکیشون دختر 4 ساله ست. دوتا پسرها هم یکیشون 6 ساله و یکی دیگه 9 ماهه.


با دختره خیلی خوبیم. بازیهای دخترونه می کنیم و اون مامان من می شه و برام آشپزی می کنه و به درسهام میرسه و قصه میگه و می خوابونتم و ...

اون روز هم که رفتیم استخر بهش شنا یاد دادم و خلاصه کلی از ته دل دوتایی خندیدیم.


                http://previews.123rf.com/images/oksun70/oksun701405/oksun70140500204/28244891-child-girl-and-her-mom-play-with-building-blocks-Stock-Photo.jpg              

امروز  زنگ زدم به مامانش، گریه و زاری که من با زن عمو حرف بزنم. گوشی رو گرفته می گه:

کی بریم استخر؟

بعد که مامانش گوشی رو گرفته می گه امروز سراغت رو می گرفت که:

زن عموئه که منو دوستم داره بغلم می کنه بوسم می کنه کجاس؟

گفت شما رو خیلی دوست داره.

گفتم باز الهی شکر. عوض اینهمه آدمی که مارو دوست ندارن یکی هست اینجوری دوستمون داشته باشه و سراغمون رو بگیره.

 

 


پی نوشت:

دوست داشتن بچه ها رو بیشتر دوست دارم. صادقانه تر، واقعی تر، عمیق تر و کاری تره.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۶
مریم صاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی