آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: دنیاها :.

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۰ ب.ظ

به نام خدا

گفتم که لحظۀ آخر، با هم دیگه خداحافظی و رو بوسی کردن، از اون به بعد، حرکاتش عجیب شد.

تمام امروز هم با خوشحالی تکون نمی خورد. مخصوصاً که منم هی بدو بدو کرده بودم و منقبض کامل بودم.


http://bigbangpage.com/wp-content/uploads/2013/07/phfx_bubbleWorld.jpg


بچه م تنها شد تا دو ماه دیگه.

همش داشتم به زندگی و مرگ فکر می کردم.

دخترم، الآن می بینه که دوستش از دنیاش رفته، به همین خاطر هم خیلی براش بیتاب بود. ولی نمی دونه که یه جای بزرگ تر و شاید بهتری برای رشد بیشتر اومده.

رفتن از این دنیا به اون دنیا هم بی ربط نیست. شاید خیلی بهتر هم باشه. البته به شرطی که تو مرحلۀ قبل، به اندازۀ لازم و کافی رشد کرده باشی.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۶
مریم صاد

نظرات  (۴)

و بی تابی های تا چهل روز. و مراقبتهای تا چهل روز. و ارتباط مدام با اون دنیا تا چهل روز که به غذاها و محیط و فیزیک این دنیا آشنا بشه. و خنده های توی خواب که مشغول بازی با فرشته ها و دوستانش توی اون دنیا هست و و و ... خیلی عجیب و جذابه...
مرگ هم خوبه... به همین خوبی که گفتم :)
۱۷ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۳۶ آبجی خانوم
آی به فدای این دختر مهربونت :)

تبریک میگم عمه خانم
پاسخ:
ممنوووون
مبارک باشه.قدمش مبارک. به به چه عمه گلی بشی خوش به حال فاطمه کوچولو.
پاسخ:
:)
۲۶ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۵۹ کشک و بادمجون
تولد فاطمه کوچولو مبارک باشه :)
پاسخ:
مچکرم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی