آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: خوابهای یاس سادات 1 :.

جمعه, ۷ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۱ ب.ظ

به نام خدا

نرجس می گه تصوراتم از خوابهای یاس رو هم مثل تصوراتم از حرکاتش تو بارداریم بنویسم.


***

آنچه در حالات یاس سادات می بینم:

نفس نفس می زنه و بعد یهو می خنده و بعد خنده هه تبدیل میشه به گریه و بعد جیغ و بیدار شدن.

آنچه تصور می کنم:

همینطوری که داره تو باغ بهشت بدو بدو میکنه، یهو دوستشو می بینه. کلی با هم ذوق می کنن و بپر بپر و خوشحالی. یهو یه چیزی از زمین در میاد و دوستشو می خوره. یاس از ترس می شینه به جیغ و گریه و زاری. و از خواب می پره.


http://api.ning.com/files/kV4MbYiv7oT0V354OG3KD2AWUHIuiYXvuAasfPCF9EtTrBKSnCfLH2sijjA62JWblbcAgqlxNRvB4v4gVSwI5c2tJ1nHSlNW/1082023745.jpeg

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۰۷
مریم صاد

نظرات  (۴)

۰۷ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۶ آبجی خانوم
آخی :(
پاسخ:
:|
وای مریم این عکس فوق العادسستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت... اصلا دهنم باز مونده از شدت شباهت به فضای ذهنی یاس ساداتم :*
پاسخ:
گرافیستیم دیگه. صفحه آراییم دیگه. دست خودمون نی.

مریم، توصیفاتت مثل همیشه محشر بود.

ای جانم.

 

پاسخ:
:)
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۴ کشک و بادمجون
به قول مامانم وقتی یه بچه تو خواب حالات مختلف رو تجربه میکنه میگه خدا داره بهش خنده و گریه رو یاد میده. بالاخره برای ورود به این دنیا باید آموزش ببینن دیگه :)
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی