آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: ایران .... - 4 :.

چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۴۶ ب.ظ

به نام خدا

صبح یکمی داخل آشتیان گشتیم. به ورودی روستای آهو که بالاتر از آشتیان بود هم رسیدیم و خیلی برام جالب بود دیدنش. و بعد هم حرکت کردیم به سمت تفرش. وروودی شهر فلش زده بود به سمن مزار دکتر حسابی. اول کار رفتیم اونجا. 

امام زاده احمد، از نوادگان موسی بن جعفر(علیه السلام) و قوم و خویش های همسر، سر راهمون بود. رفتیم برای زیارت. ورودی در، زنجیری گردنبند وار از در آویزون بود. سر در بازارها هم این زنجیرها هست، که اسب و سوار عبور نکنن. اما اینجا برای تعظیم هنگام ورود بود. یادم افتاده بود به کلیسای کتاب بیوتن ِرضا امیرخانی و در ِکوتاه.

داخل رفتیم. با صفا بود. مقبره مال دوران صفویه بود. اول فکر کرده بودیم مزار دکتر اونجاست. آقایی گفت که داخل شهره. زیارت کردیم و رفتیم داخل شهر. مزار زیبای دکتر حسابی رو دیدیم. و آرزوهایی که در سر می پروروند برای آبادی ایران. و چه و چه و چه... قصد داشت تفرش رو قطب علمی کنه. جایی بشه مثل آکسفورد...

بگذریم...

بعد داخل شهر گشتیم. از بین کوچه باغها گذشتیم. باغهای میوه و بازار و ...

چیز زیادی برای دیدن نداشت. با وجودی که خیلی بزرگتر از آشتیان بود و شهرتر بود.

برگشتیم به سمت قم. قرار شد نهار رو دستجرد بخوریم. تو یه پارک زیر آلاچیق استراحت کردیم. آفتاب تند بود اما باد ملایم و خوبی هم می اومد. آقای باغبون خیلی خیلی خوب و مهربونی داشت.

بعد از نهار و استراحت رفتیم قم. زیارت عمه جان جانان...


ادامه دارد...



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۱۰
مریم صاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی