.: 70 ی ها :.
چهارشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۶ ق.ظ
به نام خدا
یه دوست کوچولویی دارم که داره عروس می شه. دهه هفتادی بازی.
وسع مالی همسرش خوبه، اینم برای تالار و آتلیه و لباس و طلا و دونه به دونه چیزهای جهاز، چنان به خود زنی افتاده بیا و ببین.
بهش گفتم "ببین این ماجرا ته نداره. هر چی بری بالا بازم بالاترش هست."
***
یاد خودم افتادم.
عروسی مون، وسط گرفتاری های مالی همسر و شهریه دادن به دانشگاه، بود.
تقریباً هر چیز واجب رو انجام دادم.
غیر عکس، در همه چیز، ارزون ترینش رو انتخاب کردم.
بعدها، قیمت و شرایط هر چیزی که انقدر به چشم ملت اومده بود رو بهشون می گفتم، شاخهاشون در می اومد.
اصلاً ناراضی نیستم. اینطوری همسر رو که قراره یک عمر شریک زندگی هم باشیم، با آرامش وارد زندگی کردم. و البته که اون هم بعدتر، چند برابرش رو جبران کرد.
شیرین تره اینطوری.
۹۵/۰۷/۰۷