آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: درد دل :.

دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۴:۴۸ ق.ظ
به نام خدا
اینهمه غر غر می کنم برای غذای بچم، رفتم تو سایت دانشنامه فرزند، و چندتا سایت معتبر دیگه، می بینم صدتا وعده باید بهش غذا بدم. من همش نهار و عصرونه و شام می دادم. البته منتظر بودم پیش این دکتر جدید هم ببرم ببینم چی می گه. که به کل از دکترها زده شدم. درست مثل بارداریم. حداقل اینهایی که من باهاشون طرف بودم... از خود متشکر. مغرور. عصبی. من ِمادر که اولین باره دارم این روزهای بچم رو تجربه می کنم یه عالمه سوال دارم. نه دکتر اولیه نه اینی که دیشب بردم نمی گذاشتن حرف بزنم. اصلاً تپش قلب می گیرم می رم دکتر میام. الآن ساعت 4 و نیم صبحه و تو مغزم دکتره رو لت و پار کردم. پرونده یاس سادات رو جلو چشمش ریز ریز کردم و بهش گفتم ویزیتم رو که خدا تومن بود پس بده. و پس گرفتم و محکم در مطب رو کوبیدم و اومدم بیرون و دارم تو هفت حوض با همسر و یاس سادات قدم می زنم و لباسهای خوشگل خوشگل می خرم و از خودم بابت کارهایی که کردم راضیم.
هعی...
ولی اینها همش خیال ساعت 4 صبحه. و من داخل مطب کلی مؤدب برخورد کردم و کلی از دکتر به خاطر بی احترامی هاش تشکر کردم و بابت کلاس درس دانشگاه، سال آخر پزشکی اطفال که برام اجرا کرد و انقدری مهم نبود ولی سوالهای من مهم بود. خیلی مهم بود. 
هعی...
بگذریم.
آره خلاصه. 

اعتقادی به خوندن سایت برای رفع مشکلاتم نداشتم، ولی دیگه مجبور شدم. تنها چیزی که دیشب بابت تشدید ریفلاکس یاس سادات فهمیدم این بود که همه چیز می تونم بهش بدم بخوره فقط کمی سفت.

الان داشتم غذا و دسرها و میان وعده هاش رو سرچ می کردم. دیدم اوووه چقدر باید بدم بخوره. وزن یاس سادات کاملاً نرماله. یعنی دقیقاً رو به رشد و خط مشکی کارت بهداشت. اما جثه ریزه میزه ای داره. نگران وزنش نیستم. ولی حالا یاد گرفتم چی کار کنم براش. شایدم یهو دیدین تپل شد. شایدم نه.

برام آرزوی موفقیت کنین. یه راه باید برای خوروندن غذای کمی سفت پیدا کنم. 

 



پی نوشت:
برای کثیف کردن لباسهامون راه حل پیدا کردم. 
یاس سادات رو می گذارم داخل حالت ثابت روروئک. میشه مثل صندلی غذا. با سفره یه بار مصرف کاغذی که پشتش کیسه داره هم براش ازین پیشبندهای آرایشگاه درست کردم، بلند که تا پایین روروئک میاد، و یا علی از تو مدد. جز صورتش هیچ جا دیگه کثیف نمی شه. هر دومون هم راضی تریم.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۱۵
مریم صاد

نظرات  (۱)

۱۵ آذر ۹۵ ، ۲۱:۴۶ فاطمه غلامی
این سایته خیلی خوبه عالیه :)

دلم میخواد دکترا رو بزنم
اصلا حرف آدم رو گوش نمیدن، همه ش میخوان حرف بزنن. د آخه تو مثلا دکتری ، من باید بهت بگم اصل اول طبابت گوش دادن به حرف بیمار و شرح حال گرفتنه. اعصاب نمیذارن برا آدم. بعد روت هم نمیشه بهشون بگی باید هی خیال پردازی کنی که زدی نفله شون کردی . کوفتشون بشه اون پولی که میگیرن :/

فکر نکنم این پیشبنده کار دستی باشه بانو
دستاش رو آزاد بذاری بنظرم بهتره براش
بازی بازی میکنه زودتر کنترل حرکاتش دستش میاد قربونش برم :*
پاسخ:
باورت می شه هنوز عصبانیم؟




دستش رو از زیر پیش بند تو دهنش می بره و آزاده. فقط لباسش کثیف نمی شه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی