آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: good day :.

چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۲۳ ق.ظ
به نام خدا
امروز یه روز عجیب بود برای من.
از اون روزهایی که خیلی پیش نمیاد و دوست هم ندارم خیلی پیش بیاد. "یه بار" ولی خوب بود.

***

همسر دچار گرفتگی عضله کمر شده و سه روزه بستریه. تا این حد خوب شده که فقط می تونه کج کج راه بره. فقط همین. و با این وضعش نمی تونه از یاس سادات مراقبت کنه.

امروز باید می رفتم و پوسترهای همایشش رو چاپ می کردم. 
فقط بماند که صبح خودم رو چطوری به خدا سپردم و خدا چطوری برام از در و دیوار نیروی امدادی فرستاد تا بتونم به تمام کارهای مقرر و حتی خارج از برنامه م برسم و با خیال راحت تو بهترین ساعت ممکن برای چند ساعت یاس سادات رو تنها بگذارم. 

اولش هیجان داشتم و خوشحال بودم. ولی تا سوار مترو شدم، با دیدن هر نی نی، دلم برای دخترم تنگ می شد. همش می گفتم کاش با آغوشی، آورده بودمش. (البته امروز هوا خیلی خیلی بد بود)
تا کار پلات و لمینت انجام بشه، رفتم و یه حالی به خودم دادم تو فروشگاه "سوره مهر" جنب سینما بهمن. دو تا کتاب خریدم.


 و یه عالمه کتاب و وسایل خوشگل و تزئینی دیدم و دلم هیچ کدوم رو نخواست. :) فقط پر شدم از کِیف. یه جور نوازش. :)
بعدشم رفتم تو مغازه دوست داشتنی لوازم و تحریرم، "بهمن"، و یکمی خرید کردم. سپس ;) پلاتها که خیلی خوب شده بود رو تحویل گرفتم و برگشتم خونه.

سر راه رفتم نون خریدم و از آقاهه پرسیدم "چقدر شد؟" یعنی نمی دونستم نون بربری الآن چنده. و اتفاقاً نون بی کیفیتی هم گرفتم. اونم دوتا. نابلدی در حد آآآ.

ولی امروز روز خاصی بود. کلی وقت بود که سوار مترو نشده بودم این طوری، خرید نکرده بودم اینطوری، تنها نبودم اینطوری.




پی نوشت:
جداً اعتقاد دارم، همه چی با همسر و یاس سادات خوشمزه تره.
ولی امروز هم خیلی خیلی خوش گذشت.


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۰۴
مریم صاد

نظرات  (۲)

کاملا درک می‌کنم چی‌ میگی‌.

من هنوز‌م ترجیهم اینه که ۳ تایی خیلی‌ کارو رو انجام بدیم، ولی‌ واقعا لازمه که یه روز هایی مال خودمون باشیم، خود خودمون.

پاسخ:
اوهوم. البته اگه خود همسر حالش خوب باشه با خیال راحت بسپرم بهش برم. 

۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۱۲ کشک و بادمجون
واقعا همه چی با اونا بهتره. آدم تا مجرده نمیفهمه اینا رو. اون وقتا اگه کسی میگفت اینو فک میکردم چقد نسبت به خودش نامهربونه الان اما یه خونواده ذلیلی شدم که نگو :دی
پاسخ:
:))
خونواده ذلیل رو هستم شدید.
:))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی