.: هجده ماهگی :.
به نام خدا
امروز یاس 18 ماه و 3 روزش شد.
درست از روز اول 18 ماهگی یه آدم دیگه ای شده. کلامش بهتر شده و همینطوری تند و تند داره از کودکی فرار می کنه.
کلا یاس سادات در هر موضعی که هست سریع تغییر حالت می ده.
اون از به دنیا اومدنش. و از بعد از اون هم مدام.
از 18 ماهگی دیگه گلابی و سیب و گیلاس و سیب ی که داخل پازل ساجده بود رو می شناسه و اسمشون رو میگه.
امروز دیدم در تلاش برای ساخت پازلها هست.
دمپاییش رو درست پا می کنه.
لیوان آب و باقیمونده غذا رو برای احتمالا ایجاد یک چیز خاص روی زمین بر می گردونه.
با عروسکهاش بازی می کنه و می خوابونتشون و صبح که بیدار میشه، واسه اینکه عروسکهاش بیدار بشن و باهاش بازی کنن گریه می کنه و تا من عروسکها رو دستش ندم باور نمی کنه که بیدار شدن.
لباسهاش رو از کشو بیرون می کشه و بی ربط ترینها رو از هر جایی که شده به خودش الصاق می کنه و خیلی هم احساس خوشتیپ بودن بهش دست می ده. بعضی وقتها هم اون لباسهای بی ربط رو به من می ده تا درست تنش کنم. قاطی پاطی اساسی.
امروز بعد از ظهر که ما بی سروصدا چایی می خوردیم و یاس سادات خواب بود، به سرعت از تخت پایین اومد و بدو بدو و هراسون این ور رو نگاه اون ور رو نگاه که مارو پیدا کنه. و تا دیدمون زد زیر گریه. این بی سابقه بود واقعا.
کلا این دو سه روزه انقدر کارهای خاص و عجیب غریب انجام داده. کلمات و عبارات خاص بیان کرده که همینطور موندیم.
خدا هم یاس سادات رو برای ما حفظ کنه هم همه کوچولوهای دیگه رو برای مادر پدرهاشون و برعکس.