آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: گناه دار من :.

شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۴۲ ق.ظ

به نام خدا

فعلا که مقصر واکسن شناخته شده و این به خاطر اینه که آینده رو کی دیده؟ و کی از فردا خبر داره؟

وقتی پستهای روزهای اول تولد یاس رو می خونم و به آنچه بعدش اتفاق افتاد و آنچه که در این لحظه ازش می دونم فکر می کنم، غصه می خورم. که چرا حالیم نمی شد. و چرا روزها تکرار نمی شن تا جبران کنم. و چرا از آینده خبر ندارم تا به اوضاع مسلط باشم.

امشب شب دوم بیداری من هست. و از این شبها در مادری کردن زیاد تجربه نکردم. و کلا بیدار شدن از خواب برام سخت تره تا بیداری کشیدن و اصلا نخوابیدن.

دیشب دمای یاس بالا و پایین می شد و سعی می کردم از 4 ساعت یک ربع زودتر داروش رو بدم. کمپرس آب سرد و گرم نگذاشت بگذارم و دستمال تری که روی سرش می گذاشتم رو پس می زد و خلاصه وضعی. 

ولی کلا درد و راه رفتن دردناک و تب مشکل اصلیش نشد؛ امروز خیلی خیلی شرایط بدی رو تجربه کردیم. شرایطی که یکمی کم می جنبیدیم خیلی خطرناک می شد. خیلی با همسر استرس کشیدیم.

گلاب به روتون گلاب به روتون امروز تمام مدت لب به غذا نزد و شکم روی اساسی بود و به زور تو حلقش ors خالی کردیم و دوغ خوروندیم و یکم ماست و شیر خشک و خودش به میل خودش یه تیکه نون خورد و دو تا قاشق کته و همین. 

آخر شب دیگه اوضاع خراب شد و اورژانس رفتیم و شیر خشکش رو عوض کردن برای این مشکل و توصیه های اکید و تمام. اومدیم خونه.

الان دور کمرش رو بستم و بخور سرد روشن کردم که هوای خونه خنک و مرطوب باشه تبش نره بالا و تا صبح صبر کنیم ببینیم چی می شه.

گفتم که! فعلا انگشت اتهام به سمت واکسن هست. باز باید تا فردا صبر کنم و اگر خوب نشد آزمایش و کارهای دیگه.

فردا همسر شیفت هست و منم شاید باشگاه نرم با این اوضاع ولی فکر کنم مامان خونه باشن.




دعا کنین لطفا. 

فسقلیم؛ فسقلی تر شد یه روزه.



موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۰۶
مریم صاد

نظرات  (۲)

۰۶ آبان ۹۶ ، ۰۱:۵۸ محمدباقر قنبری نصرآبادی
ان‌شاءالله دماغش چاق شه و شاهد رشد و بالندگی‌اش باشی!
البته سایهٔ پدرومادرش هم بالای سرش مانا باشه...
پاسخ:
الهی آمین
همه ی دیشب فکر میکردم:" اینکه این واکسن چقدر یه آدمیزاد رو بزرگ میکنه از بس مبارزه ی قوی ای با هزارجور ویروس و باکتری داره... چه پیر میکنه پدر مادر اون کوچولو رو... هر یه بچه یکبار پیر میشن.."
دلم برای مامان و بابام سوخت...
پاسخ:
:(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی