آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: نازنین دختر :.

يكشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۹:۵۶ ب.ظ

به نام خدا

چیزی که این روزها رو برام قابل تحمل کرد چند چیز بود:

- وقتی می بردمش تا تمام لباسهای نجس شده اش رو در بیارم و بشورمش، یهو می دیدم تمام بازوم رو غرق بوسه کرده.

- وقتی از حمام تر و تمیز و مرتب می آوردمش پام رو بغل می کرد یا از دور بدو بدو با آغوش باز به سمتم می دوئید و با لحن خاصی می گفت "عزیززززم". حرف "ز" حرف جدید یاد گرفته ش هست.

- اون حالت خجالت زده و مظلومش که بعد سه چهار بار پشت سر هم عوض شدن؛ به خودش می گرفت.

- استفاده از عبارت "عبض بده" برای فهموندن اینکه باید بشورمش.


همه اینها خستگی رو از تنم می برد و عشق رو تو وجودم روشن و روشن تر می کرد.



موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۰۷
مریم صاد

نظرات  (۲)

۰۷ آبان ۹۶ ، ۲۲:۴۳ تبارک منصوری
الهیییی...چقدر قدر شناس... گریه ام گرفت... :)
پاسخ:
قربون نازنین دخترررت..
پاسخ:
💖

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی