آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

.: آتش شانی :.

يكشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۲ ق.ظ

به نام خدا

لباس گرمای همسر برای سر کار شامل یک کاپشن قرمز و یک جلیقه سرمه ای هست. 

جلیقه رو چند وقتی بود بهش داده بودم ولی کاپشن رو امروز از تو کمد در آوردم و به جالباسی زدم واسه شیفت بعد.

یاس هر بار از کنارش رد می شه با کلی هیجان و چشمهای گشاد شده، می گه:

آتش شانی... آتش شانی...

"آتش نشانی" رو بابام اون روز که اومده بودن تو کوچه مون، بهش یاد دادن. اما همینطور موندم انگشت به دهان؛ ایشون تا حالا کاپشن پدرش رو ندیده بود. چطوری به آتش نشانی مرتبطش کرده؟ رنگش؟ خب اینهمه لباس قرمز دیده تا حالا نگفته. یا لوگوش رو شناخته؟ یا چی؟



پی نوشت:

یاس سادات هنوز درکی از "آتش نشان" نداره ولی حس خاصی بهش ابراز می کنه. برام این جالبه. و اینکه من که دلم می خواد همسر آتش نشان باقی بمونه و خدا برام حفظش کنه، فکر کنم یاس سادات هم که بزرگتر بشه و پدرش تغییر شغل داده باشه، هی ازش در این زمینه سوال بپرسه و سین جیمش کنه.






شعر "آتش نشان" شبکه پویا به سبک یاس:

بابای یاسی آقای آتش نشانه و ...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۰۵
مریم صاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی