.: میلاد خانم :.
جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۲۶ ق.ظ
به نام خدا
مامااااان
مامانییییی
مامانی جونییییی
اینها عناوین من هستند که از وقتی تو بغلم گذاشتنش، بهم اطلاق شد.
به دکترم گفتم "بلاخره منم مامان شدم". و چقدر خندید به این حرفم و تا مدتها که می رفتم پیشش به یاد داشت.
امشب از یاس سادات این هدیه رو دریافت کردم. امشب هر بار که صدام کرد "مامان" با تمام وجود هدیه بودنش رو لمس کردم. غنج زدم.
اصلا حواسم نبود که من هم تو این دسته وارد شدم. ساجده که بهم گفت "مامان مریم روزت مبارک" ازون لحظه اینطوری شدم.
چقدر امشب حرف دارم. حال و حوصله ندارم.
عیدتون مبارک. روزهاتون مبارک مامان سیمین و مامان کشکی.
پی نوشت:
خب. فاطمه خانم ما 2 ساله شد.
عمه بودن به اندازه زن عمو بودن و زن دایی بودن و مامان بودن شیرینه. اوایل اینطور نبود. الان خیلی همه چیز عوض شده. مخصوصا حس من.
۹۶/۱۲/۱۸