آبی بی انتها

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۴/۰۷
    end

به نام خدا

برنامه های امسال ماه رمضون رو نپسندیدم. دقیقاً منظورم برنامه های اذان گاهی و وقت افطار، هست. قدیم به ترتیب تمام آنچه دوست داشتیم وقت افطار بشنویم رو معمولاً شبکۀ سه می گذاشت.

حالا با وجود اینهمه شبکه، وقت افطار باید در به در دنبال "ربنا" و "اسماءالحسنی" و بعد اذان "مؤذن زاده" بگردی. دوست نداشتم.

من که برنامه امسالم این بود: خندوانه، معمولاً ربنای شبکۀ پویا و بعد دردسرهای عظیم و پایتخت.

شبها هم در به در تو رادیو دنبال "افتتاح" می گشتم. سالهای پیش ساعت 12 شب تو رادیو پخش می شد و امسال حتی یک شب هم پیداش نکردم. از دعای افتتاح باسم کربلایی که روی کامپیوتر داشتم استفاده می کردم.

هر چیزی پخش در لحظه اش خوبه. ربنا، افتتاح. هر چی.


                              http://static4.businessinsider.com/image/53220d6eeab8eaa85653792f/smart-tv-apps-are-fundamentally-changing-what-it-means-to-watch-tv.jpg

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۲۳:۳۴
مریم صاد

به نام خدا

طبق معمول تو سایتهای آشپزی در حال گشت و گذار هستم و یهو چشمم به "اسموتی" می افته. این مدت خیلی اسمش رو شنیدم، بازش می کنم تا ببینم اصلاً چی هست.


این برای چندمین باره که می بینم، تمام آنچه برای مراحل درست کردن یک چیز خوشمزه طی کردم و فکر میکردم اختراع خودمه، اسم جهانی داره.

پارسال سالاد میوه با طعمهای مختلف درست می کردم و بعد فهمیدم واقعاً این جزو خوراکی های جهانی و اسمش هم "کوکتل میوه" هست.

(میوهای نگینی خرد شده، همراه آب میوه، خامه یا بستنی به عنوان سس)


بعداً حلوای نشاسته با طعمهای مختلف درست می کردم و فهمیدم اسمش "پودینگ" هست.

(ترکیب نشاسته و آب و شکر و مواد طعم دهنده)


حالا هم نوشیدنی هایی که تو پست قبل نوشتم رو سرچ کردم می بینم اسمش "اسموتی" هست.

(مخلوط شدۀ چند میوه به همراه طعم دهنده و یخ)


خلاصه اینکه اینطور.


http://music-film.ir/wp-content/uploads/2014/04/watermelon-1172.jpg

http://iranianclinic.com/uploads/banana-milkshake22_11625.jpg


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۹:۲۳
مریم صاد

به نام خدا

این روزهای آخر ماه رمضون رو به تقویت همسر مشغولم. 

پارسال مامانش اعتراف کردن که خوب بهش رسیدی که برخلاف همیشه ماه رمضون کم نیاورد. 

شکر خدا حتی از روزهای اول هم خیلی بهتره. یعنی در اصل روزهایی که افطار و سحر پیشم باشه سعی می کنم خوب بهش برسم.


اینو نوشتم که بگم آدمیم. تحلیل میریم به خودمون نرسیم با این روزهای طولانی. و نکتۀ مهم اینکه:

"بهانه ها بی معنی هستند برای روزه نگرفتن"


http://www.beytoote.com/images/stories/health/he2549.jpg

هر چند روز یک بار یکی از اینها:

شیر + موز + خرما + گردو + نارگیل = مخلوط شده یک لیوان بعد افطار

زیره سبز و سیاه + زنیان + نبات = پودر شده وقت سحر یک قاشق غذاخوری

هندوانه + نعناع تازه = میکس شده در افطار و سحر

عسل + آرد + تخم مرغ = در کره سرخ شده برای سحر

تخم مرغ آب پز= در سحر

آمپول ب کمپلکس + ب 12 = دهه آخر، دو روز یک بار. کلاً سه عدد.

...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۸
مریم صاد

به نام خدا

شب احیاء دوم با جاری قرار گذاشتیم دوتایی بریم مسجد. همسرهامون هر دو پای تلویوزیونی بودن. افطار رو که خوردیم همسر به تب و لرز، افتاد، چه تب و لرزی.

نشون به اون نشون که تا ساعت 1 و نیم یک بند سوخت و بعد کم شد و ساعت 3 قبل سحری تبش قطع شد.

می خواستم غذاهای تو یخچال رو برای سحری گرم کنم، اینطوری که شد و موندنی شدم، براش غذای مورد علاقه اش رو درست کردم و توش رو پر کردم از مواد مقوی.

آمپول تقویتی هم بهش زدم و صبح وقتی بیدار شد دیدم کاملاً رنگ و روش برگشته و تا خود شب شیطونی و ورجه وورجه کرد.

خدارو صد هزار مرتبه شکر واقعاً.


امشب هم که ایستگاه هست و من تنهام. تنهایی می رم مسجد. انشاالله.

با یه عالمه امید و آرزو.

همیشه وقتی به احیاها می رسیم یاد زلزلۀ تبریز می افتم. که دو سه روز بعد احیاها بود. همش فکر می کردم اونها تو اون شب چی خواستن و بعد که عمرشون به دنیا قد نداد، چطوری پیش خدا رفتن. بخشوده شده؟ رزق داده شد؟ مورد لطف و عنایت خدا؟

بعد که به این چیزها فکر می کنم، دلم می خواد با تمام وجود تو این شب توبه کنم. و بعدش نگه دارم توبه رو.


http://www.aftabir.com/lifestyle/images/fbd814a6ba8eefc42f13da2fb2622401.jpg




پی نوشت:

خدایا جدی می گم، خیلی آدم بدی هستم. خیلی...

خدایا توبۀ عمیق. توبه ای که بازگشتی به گذشته نداشته باشه.



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۷
مریم صاد

به نام خدا

قدر شب قدر رو بدونم. چطور؟

اونو دیگه تو تقدیرم قرار بده، خدا، که همچنان با من حرف می زنی. و برام راه می گشایی. حتی وقتی اتفاقات به ظاهر بد رو برام رقم می زنی، بعد خودتو نشون می دی که کار خودت بوده و برنامه ای داشتی براش. و چقدر دوست دارم این اعتمادی که بهت دارم رو.


خدایا در این شب تقدیرم رو خوب قرار بده. پارسال سفر حج رو نصیبم کردی، تا برات بمیرم، از این کارها بیشتر بکن. خدایا تقدیرم و تقدیر تمام کسانی که بهم التماس دعا گفتن رو عالی و عاقبت به خیری، قرار بده.



چاککککرتم...



پی نوشت:

ماه عسل. آمریکا. من و همسر. خدا. و من یتق الله...

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۲۳:۴۰
مریم صاد

به نام خدا


احساس خانم بزرگها رو دارم.

تمام امروز درگیر بودم. آبغوره گرفتم. بیســــــــــــــــــــــــت کیلو غوره بود.

کلیش رسید به مامانم که مسافرته و عروس گله. 


http://14p.ir/wp-content/uploads/2015/03/72995404096595961033.jpg

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۳:۱۲
مریم صاد

به نام خدا

این خیلی بده که من یا 0 هستم یا 100. یعنی فقط در این دو صورت راضی هستم. 99 و 1 هیچ وقت برام راضی کننده نیست.


دوباره که فکر می کنم، پیش خودم می گم، ولش کن بی خیالش. بعد دوباره می خوام. بعد دوباره منصرف می شم. همش می پرم...

چه وضعشه آخه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۱
مریم صاد

به نام خدا


بعد از اینکه یه عالمه حرف زدم، برگشت گفت :

"می دونی چیه، اصاً متحیر و عاشق این ذهن منفی بافت هستم"





پی نوشت:

یعنی مثلاً یه جور قربون صدقه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۲:۳۱
مریم صاد
به نام خدا
دومین سالگرد آشنائیمون.

http://www.modern-manners-and-etiquette.com/image-files/first-date-conversations.jpg



پی نوشت:
عمیقاً احساسم اینه که وقتی بین اینهمه مرد که توی فامیل هستن نگاهت می کنم، می بینم تکی. تک تک تک.
ممنون خدا و صاحب این روز هستم که این ازدواج رو برام مقدر کردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۲:۰۸
مریم صاد

به نام خدا

تمام صحبتش این بود که :

"نه امانتن، به من سپردنشون"



همینطوری با سرعت و همت و ممارست در سرو سامون دادن اوضاع تلاش کرد و خیس عرق در حالی که از چیزهایی که به فکرش رسیده بود برای درست کردن شرایط انجام بده، راضی بود، اومد پیشم.

بهش گفتم:

"اعتقاد دارم فقط یک چیز بود که قبل از ازدواج از تو درست متوجه شدم"

گفت: چی؟

گفتم:

"اینکه میشه بهت تکیه کرد . میشه روت حساب کرد"


و براش خاطرۀ نزدیک شدن اتوبوس تو شب شهادت حضرت علیعلیه السلام رو گفتم.

چشمهاش برق زد. مثل همیشه.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۲۰:۰۶
مریم صاد
به نام خدا
زندگی ادامه داره و من امروز کلی به زندگی رسیدم. زندگی کردم.
با کارهای خیلی خیلی ساده، ولی روح زندگی جاری شد. خیلی راحت.
با شستن دستشویی. با عوض کردن حوله های آشپزخونه و دستشویی. با جارو زدن به حیاط و آب دادن به سبزی ها. با گردگیری کیبورد و کامیپوتر.
هوووم.
کلی امروز خوبم.
کلی خط نوشتم. همسر اگر بود کلی کیف می کرد. و من حتماً براش یه غذای عالی پر کالری می پختم.
قرآنم رو خوندم و سرگرمی جدیدی که از طرف سازمان بهمون رسیده رو هم انجام دادم.




سی فصل داره برای سی روز ماه رمضان. اول هر بخش دعای روز رو با معنی نوشته. بعدش یه چندتا حکم شرعی در رابطه با روزه و رمضان. بعد یه حکایت از جزء اون روز قرآن و بعد چندتا سوال تستی که مرجعش رو هم مشخص کرده کدوم آیه ها هست و خلاصه جالب و سر گرم کننده است. مسابقه است و هیچی از جایزه و اینهاش هم ننوشته. همین.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۴
مریم صاد
به نام خدا
دیشب که اینهمه از صبر برای چند ساعت ناله کردم، نمی دونستم صبرهای بزرگتری هم ممکنه پیش پام قرار بگیره.
خیلی پکرم. و خیلی نگران رابطه م با خدا هستم. یعنی خواسته تنبیهم کنه؟ یعنی من غرور به خرج دادم؟ یا چی؟ خدایا اونهمه عاشقانه ای که بهت گفتم رو هم دیدی؟ یعنی ممکنه به خاطر اون عاشقانه ها اینطوری شده باشه؟ یعنی این یه پوئنه که برام قائل شدی؟

کاش مثل قدیمها باهام حرف بزنی. اون طوری که خودم و خودت می دونیم.





پی نوشت:
امروز روز خیلی بدی بود. به خاطر از ساعت 10 شب به بعدش. برخلاف دیروز و پریروز.
ولی یه خوبی بزرگ هم داشت. اینکه باز همسر تو موقعیت خاص قرار گرفت و رفتارهاش دلم رو گرم کرد. دوست نداشت پکر باشم و والیبال رو برخلاف پریروز بی انرژی ببینم و تمام تلاشش رو کرد تا بخندم و از ماجرا دور بشم. تمام تلاشش. و من با اینکه همچنان یه غم زیر پوستی ای دارم، ولی سعی می کنم خودمو ok نشون بدم. سحریم رو پختم که ته دیگش سوخت، لباس شستم و کارهای روزانۀ خیلی خیلی معمولی انجام می دم و یعنی مثلاً انگار نه انگار ...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۱:۴۴
مریم صاد

به نام خدا

گفته بودم که انسان بی نهایت بی صبری هستم؟؟؟؟


https://s-media-cache-ak0.pinimg.com/236x/fa/c0/28/fac028884249973c3d53e254cbdb3e3a.jpg


http://hibrpress.com/wp-content/uploads/2015/01/c6a53e88-b69c-4c0f-b3e7-7bdc520329b6.jpg



http://www.akhawatemagazine.com/wp-content/uploads/2014/11/sabr.jpg


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۲۳:۴۷
مریم صاد

به نام خدا

بابا که هفت خط شد و تو دو خط.

محکم و سفت سر جات بشین و فردا حضور قطعیت رو بهمون اعلام کن که بی نهایت برای بودنت شادیم و شاکر.


https://media.licdn.com/mpr/mpr/p/6/005/07e/336/3d8a5d3.jpg



پی نوشت:

من دیوانۀ بازی با اعدادم. و دیوانۀ مفاهیمشون. و تو هم به این بازی راه پیدا کردی.




۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۹
مریم صاد

به نام خدا

اوایل، خیلی عصبانی بودم. و خیلی ناراحت. احساس می کردم به حریم شخصیم نفوذ کردن، هست و نیستم رو از بین بردن.

ولی الآن، که اینهمه وقت گذشته، بیشتر دلم براش می سوزه. برای مدیر و مسئولین بلاگفا. دیگه عصبانی نیستم. عیبی نداره. و الآن خوشحالم که از تسلط آشناهای غریبه و غریبه های آشنا در وبلاگ قبلی رهایی پیدا کردم.


و اینکه، یه دنیا حرف، ولی امکان نوشتنش حتی نیست...


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۸
مریم صاد
به نام خدا

خیلی سال پیش، 12-13 ساله بودم، تو چنین شبی تیم فوتبالشون رو هم شکست داده بودیم. 31 خرداد تاریخ خوبی برای آمریکا نیست.


http://media.mehrnews.com/d/2015/06/21/4/1745569.jpg

بچه ها خیلی مردید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۱
مریم صاد

به نام خدا

این سالها که ماه رمضون تو تابستون بود، مخصوصاً اون روزها که سر کار می رفتم، بیشترین چیزی که بیتابم می کرد عطش بود.


http://oi60.tinypic.com/ixt7v7.jpg


امسال با این داروی معجزه گر آشنا شدم و سحرها با عرقیات خنک مثل شاتره و کاسنی + بهارنارنج برای قوت قلب، مخلوط می کنیم و می خوریم و عجیب تأثیرش رو دیدیم.

الآن خواص دیگه ای ازش دیدم که حتی به خاطر پر کردن حجم معده باعث لاغری هم می شه، و برای امراض دیگه هم مفیده.


سرچ بفرمائید.


پی نوشت:

از عطاری، به اسم "تخم شربتی" می شه تهیه اش کرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۸
مریم صاد
به نام خدا
خیلی عذاب وجدان داشتم، خیلی.
حس می کردم رفتارم شبیه خانوادۀ "س" بود تو اولین برخورد. اون شب وحشتناک.
ولی وقتی یکمی دنبالشون می گردم و پیداشون می کنم، می بینم هر چقدر دور تر، بهتر. هر چقدر دورتر، بهتر. هر چقدر دورتر، بهتر.

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQ3qRbHCpP57ky_8U5irbikVqg5DbODjfztk0vbDZyqNKeGRiNh1A

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۲
مریم صاد

به نام خدا

قصابی سر کوچه مون، گوشت رو که می کشه و بعد از اینکه به درخواست مشتری، چرخ یا خرد کرد، داخل یک کیسه شفاف و بعد از اون داخل کیسۀ سفید می گذاره.


http://www.lotosplast.com/image/data/%D9%85%D8%AD%D8%B5%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AA/61pUeBrEU8L._SL1000_.jpg


هر کس می خواد بره بیرون خیالش راحته.

اگر کم خریده باشه، یا گوشت مرغوبی نباشه یا گوشت واقعی گوسفندی خریده باشه یا شیشلیک، کسی نیست ببینه و متوجه بشه داخلش چی هست، تا قضاوتی بکنه یا دلش بخواد.

هوووف...




پی نوشت:

فرق هست بین آدم با آدم.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۳
مریم صاد

به نام خدا
یک عروسی خیلی خیلی خیلی پر خرج گرفتن.
اصلاً توی محاسبات ذهنت نخواهد گنجید که فقط هزینۀ غذاشون دور و بر 135 میلیون به بالا بود. از باغ و سفره عقد و لباس عروس و سرویس عروس و ماشین عروس و پذیرایی داخل سالن و غیره و ذلک بگذریم.

برای یک مهمونی خانوادگی، افطاری، یک لباس معمولی پوشیده بود(که البته با همسر که تو خیابون پاسداران می گشتیم، لباسهایی که تو خونه می پوشی رو تو ویترین می فروختن یک میلون تومن و اگر این از اون دست لباسها باشه باید 6-7 میلیون بلکم بیشتر پول بابتش داده باشه) بدون زیور الات، آرایش، و هیچ چیز خاص دیگه.

یکی از عروسها گفت:

"فکر نمی کردم انقدر آدم ساده ای باشه"

گفتم:

"بله البته. سادگیش رو قبلاً هم نشون داده! "



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۳
مریم صاد